- مرجانی
- مرجانی در فارسی: بسدی وستن منسوب به مرجان: دهند اگر به نباتات آب شمشیرش همه شکافته سر برد مند و مرجانی. (وحشی بافقی) یا جزیره مرجانی. جزیره ای که از مجموع مرجانها تشکیل شود
معنی مرجانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غوکجامه خزه از گیاهان دریایی
از ریشه یوانی بسدان خروهکیان
مروارید کوچک
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
گیاهی دریایی، معرب از سریانی، جانور بی مهره کوچک دریایی، بقایای قرمز رنگ رسوب یافته از همین جانور که در جواهرسازی کاربرد دارد
رایگان
جانور بی مهرۀ دریایی که مانند گیاه به زمین چسبیده است، بقایای قرمز رنگ این جانور که در جواهرسازی به کار می رود، سنگ شجری
مفت و رایگان و بی مزد و اجرت
نوعی گیاه دریایی که سرخرنگ و قیمتی می باشد مانند یاقوت
رایگان، چیزی که بدون پرداخت پول یا بدون رنج و زحمت به دست آید، مفت، مجانی، صمیمی، بدون دریافت حق الزحمه، راهگان، چیزی که در راه پیدا کنند، پست، بی ارزش
ایده آل
عطوفت، لطف
پارسی تازی شده ارغوانی منسوب به ارجوان (ارغوان) ارغوانی به رنگ ارغوان سرخی که به سیاهی زند. توضیح یکی از رنگهای جامه است، نوعی از یاقوت است
ارزنده، درخور یق سزاوار مستحق، درویش بی نوا نادر، صالح (مقابل طالح) سزا (مقابل ناسزا) اهل، پیشکش، کم بهایی کم قیمتی مقابل گرانی، آسانی سهولت، فراخی فراوانی. یا سال ارزانی. سالی که زندگی فراخ و خواربار و کا کم بها و فراوانست، دستوری اجازه اذن رخصت
آخشیجی بنیادی منسوب به ارکان آنچه مربوط و پیوسته به چهار ارکان (باد و خاک و آب و آتش) است، جمع ارکانیان. جسمانیان اهل دنیا، ناقصانی که هنوز به حد کمال نرسیده اند
شغل ومنصب دربان
منسوب به زروان پیرو آیین زروان
پارسی تازی گشته گرگانج پایتخت خوارزم
ترکی بیستگانی (مستمری)، بر کشیدگی
باد رنجبویه
منسوب به سیرجان از مردم سیرجان اهل سیرجان
سرخرگی منسوب به شریان
منسوب به شروان از مردم شروان: خاقانی شروانی
جای نگه داری مرغان خانگی
از مردم شروان مثلاً خاقانی شروانی
مربوط به عمران مثلاً عملیات عمرانی
مجنون ها، دیوانگان، جمع واژۀ مجنون
مهرگان، در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو نو کردی نوای مهرگانی / ببردی هوش خلق از مهربانی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)