جدول جو
جدول جو

معنی مربعنشین - جستجوی لغت در جدول جو

مربعنشین
(خُ بَ / بِ)
چارزانو نشین، چرا که طور نشستن امرا و سلاطین است. (غیاث اللغات) (آنندراج). آنکه چهارزانو نشیند. کنایه از مهتر و بزرگ قوم:
به تربیع و تثلیث گوهرفشان
مربعنشین و مثلث نشان.
نظامی.
، معشوق. نگار. شاهد. (ناظم الاطباء).
- شاه مربعنشین، کنایه از کعبه است. (فرهنگ فارسی معین) :
خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست
شاه مربعنشین، تازی رومی خطاب.
خاقانی (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ دَ / دِ زَ)
ساکن مرز. که درنواحی سرحدی و مرزی سکونت دارد. رجوع به مرز شود
لغت نامه دهخدا
(مَ نِ)
دو برآمدگی دو سوی نشیمنگاه مستراح. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
چارزانو نشسته چار زانو نشیننده. یا شاه مربع نشین. کعبه: خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست شاه مربع نشین تازی رومی خطاب. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتعشین
تصویر مرتعشین
جمع مرتعش در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
اسم سرحدنشین، مرابط
فرهنگ واژه مترادف متضاد