- مربعنشین (خُ بَ / بِ)
چارزانو نشین، چرا که طور نشستن امرا و سلاطین است. (غیاث اللغات) (آنندراج). آنکه چهارزانو نشیند. کنایه از مهتر و بزرگ قوم:
به تربیع و تثلیث گوهرفشان
مربعنشین و مثلث نشان.
نظامی.
، معشوق. نگار. شاهد. (ناظم الاطباء).
- شاه مربعنشین، کنایه از کعبه است. (فرهنگ فارسی معین) :
خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست
شاه مربعنشین، تازی رومی خطاب.
خاقانی (فرهنگ فارسی معین)
به تربیع و تثلیث گوهرفشان
مربعنشین و مثلث نشان.
نظامی.
، معشوق. نگار. شاهد. (ناظم الاطباء).
- شاه مربعنشین، کنایه از کعبه است. (فرهنگ فارسی معین) :
خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست
شاه مربعنشین، تازی رومی خطاب.
خاقانی (فرهنگ فارسی معین)
