دهی است از دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان، در 36هزارگزی جنوب غربی ماه نشان بر کنار راه افشار به زنجان در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 552 تن سکنه است. آبش از رود خانه کوسج وینگجه، محصولش غلات و میوه و شغل مردمش زراعت است. آثار قلعه خرابه ای در این ده موجود است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان، در 36هزارگزی جنوب غربی ماه نشان بر کنار راه افشار به زنجان در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 552 تن سکنه است. آبش از رود خانه کوسج وینگجه، محصولش غلات و میوه و شغل مردمش زراعت است. آثار قلعه خرابه ای در این ده موجود است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
در پی کسی نشیننده. (غیاث اللغات). کسی که پشت سردیگری سوار مرکبی باشد. آنچه که در ردیف یا عقب چیزی آید. (فرهنگ فارسی معین). در پس کسی نشیننده و هم ردیف. (ناظم الاطباء) ، لفظی که با لفظ دیگر در معنی شریک باشد. (از غیاث اللغات). مرادف بر خلاف مشترک، آن است که مسمی واحد باشد و اسم ها متعدد. (از تعریفات). هم معنی. شریک در معنی. (ناظم الاطباء). - کلمات مرادف یا مترادف، کلماتی که در معنی و مفهوم یکی باشند یا مفهوم آنها بسیار به هم نزدیک باشد مانند کلک و قلم و خامه
در پی کسی نشیننده. (غیاث اللغات). کسی که پشت سردیگری سوار مرکبی باشد. آنچه که در ردیف یا عقب چیزی آید. (فرهنگ فارسی معین). در پس کسی نشیننده و هم ردیف. (ناظم الاطباء) ، لفظی که با لفظ دیگر در معنی شریک باشد. (از غیاث اللغات). مرادف بر خلاف مشترک، آن است که مسمی واحد باشد و اسم ها متعدد. (از تعریفات). هم معنی. شریک در معنی. (ناظم الاطباء). - کلمات مرادف یا مترادف، کلماتی که در معنی و مفهوم یکی باشند یا مفهوم آنها بسیار به هم نزدیک باشد مانند کلک و قلم و خامه
راههای میانه و راست. (منتهی الارب). مقاصد طرق. (اقرب الموارد) (متن اللغه). این کلمه مفرد ندارد مانند محاسن و ملامح. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) : خلق را به مواعظ و نصایح خود از مراشد طریق سعادت اعلام دارد. (جوامع الحکایات، ازفرهنگ فارسی معین) ، استواری های محکم وقصدهای ثابت و برقرار. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود، جمع واژۀ مرشد و در کتابهای معتبر عربی بدین معنی نیامده است. (فرهنگ فارسی معین)
راههای میانه و راست. (منتهی الارب). مقاصد طرق. (اقرب الموارد) (متن اللغه). این کلمه مفرد ندارد مانند محاسن و ملامح. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) : خلق را به مواعظ و نصایح خود از مراشد طریق سعادت اعلام دارد. (جوامع الحکایات، ازفرهنگ فارسی معین) ، استواری های محکم وقصدهای ثابت و برقرار. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود، جَمعِ واژۀ مُرشِد و در کتابهای معتبر عربی بدین معنی نیامده است. (فرهنگ فارسی معین)
بینی و گرداگرد آن. (منتهی الارب). انف و حوالی آن. الانف و ما حوله. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، گویند: علی الرغم من مراعفه، یعنی بررغم انف او. (از ناظم الاطباء) ، مراعف اقلام، آنچه از نوک قلم فروچکد و کنایه از آثار و نوشته هاست. (از متن اللغه)
بینی و گرداگرد آن. (منتهی الارب). انف و حوالی آن. الانف و ما حوله. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، گویند: علی الرغم من مراعفه، یعنی بررغم انف او. (از ناظم الاطباء) ، مراعف اقلام، آنچه از نوک قلم فروچکد و کنایه از آثار و نوشته هاست. (از متن اللغه)
به معنی قی باشد که آن را شکوفه و استفراغ هم میگویند و به این معنی به حذف الف نیز آمده است که مرش باشد. (برهان قاطع). ظاهراً این کلمه مصحف هراش است. (یادداشت مؤلف). رجوع به هراش شود، قی کننده. (ناظم الاطباء) ؟
به معنی قی باشد که آن را شکوفه و استفراغ هم میگویند و به این معنی به حذف الف نیز آمده است که مرش باشد. (برهان قاطع). ظاهراً این کلمه مصحف هراش است. (یادداشت مؤلف). رجوع به هراش شود، قی کننده. (ناظم الاطباء) ؟