- مراسم
جمع واژۀ مرسوم، ویژگی هنجاری که براساس آیین یا فرهنگ در یک جامعه رایج شده است، چیزی که از طرف والی یا حاکم به کسی داده می شود، جیره، مواجب
معنی مراسم - جستجوی لغت در جدول جو
- مراسم (مَ سِ)
و مراسیم، جمع واژۀ مرسوم به معنی مکتوب است. (از اقرب الموارد). رجوع به مرسوم و مراسیم شود، در حدیث: لیث الذکر من مراسم اللسان، مثل اینکه مراسم جمع رسم باشد. (از ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ مرسوم، به معنی مرسوم ها. آداب. آیین ها. (از فرهنگ فارسی معین). آیین ها. (غیاث اللغات) (آنندراج). رسم ها. عادت ها. دستورها. قاعده ها. قوانین. شرایط. (ناظم الاطباء) ، آداب. قواعد. رسوم: رعایت حقوق غربا از مراسم اهل دیانت و خداوندان فتوت است. (سندبادنامه ص 177). و مراسم سیاست مبهم ماند. (سندبادنامه ص 5). با نقصان حالت و قصور مراسم خدمت. (المعجم از فرهنگ فارسی معین) ، اثرها. نشان های پا. (ناظم الاطباء). نشان ها. (غیاث اللغات) ، عهدها. پیمان ها، فرایض. حقوق، اطاعت. (ناظم الاطباء)
- مراسم
آداب، آئین ها، قاعده ها، شرایط
- مراسم ((مَ س))
جمع مرسوم
- مراسم
آیین ها
- مراسم
آداب، آیین، تشریفات، رسوم، سنن، مناسک
- مراسم
احتفالٌ
- مراسم
Convention
- مراسم
convention
- مراسم
সম্মেলন
- مراسم
کانفرنس
- مراسم
mkutano
- مراسم
ข้อบังคับ
- مراسم
회의
- مراسم
会議
- مراسم
约定
- مراسم
כְּנִיסָה
- مراسم
konvansiyon
- مراسم
konvensi
- مراسم
सम्मेलन
- مراسم
convenzione
- مراسم
convención
- مراسم
conventie
- مراسم
конвенція
- مراسم
конвенция
- مراسم
konwencja
- مراسم
Konvention
- مراسم
convenção
