جدول جو
جدول جو

معنی مراباءه - جستجوی لغت در جدول جو

مراباءه
(شَ)
پرهیز کردن و ترسیدن از کسی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، نگریستن کسی را. (از منتهی الارب). مراقبت کردن. پاییدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، نگاه داشتن و نگاهبانی کسی کردن. (از منتهی الارب). حراست کردن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ)
از ’خ ب ء’، چیستان پرسیدن از یکدیگر. خابأته ماکذا، چیستان گفتم او را تا در غلط افکنم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مداراه. رجوع به مداراه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
از ’ش ط ء’، همدیگر بر کنار رودبار و مانند آن رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ)
با یکدیگر فحش گفتن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (ناظم الاطباء). بد زبانی با یکدیگر کردن. مفاحشه. با یکدیگر فحش گفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ)
برابری و نبرد نمودن. (آنندراج). معارضه کردن و پیشی گرفتن. (از ناظم الاطباء) ، صلاح کردن با زن خود بر جدائی. (آنندراج). مفارقت کردن و از وی جدا شدن. مصالحه کردن با زن بر جدائی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ بِ)
آبی که آهسته از میان خندق و یا ساحل و یاپشته جاری گردد و قطره قطره درآید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ فا)
انبوهی کردن. زحمت دادن. (صراح) (منتهی الارب). مزاحمه. دک. (متن اللغه). گرد آمدن قوم بر کسی. (صراح) (منتهی الارب) ، انبوه شدن دیون بر کسی. (از متن اللغه). زیاد شدن قرض ها
لغت نامه دهخدا
(شُ مُوو)
مدارا کردن با کسی. (از متن اللغه) (از ناظم الاطباء) ، وداد و دوستی ورزیدن در معامله. (از متن اللغه). دوستانه و با سازواری معامله کردن: رافأه فی البیع، حاباه فیه و داراه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ نَ)
پرهیز کردن و نگاه داشتن. (از منتهی الارب) : رایاه مرایاءه، اتقاه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَرْ وَ شَ)
دور شدن با هم و همسایگی گذاشتن. (منتهی الارب) (آنندراج). ترک کردن همسایگی کسی و دوری کردن از او. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، همدیگر را خبر دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
از ’ر ب و’، مدارا کردن با کسی. (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، پول به ربا دادن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ ءَ)
جای دیده بان. (صراح اللغه) (منتهی الارب). مرباء. رجوع به مرباء شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
بعنايةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
Watchfully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
attentivement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
atentamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
注意深く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
محتاطی سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
อย่างระมัดระวัง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
kwa uangalifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
בזהירות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
주의 깊게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
警惕地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
wachsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
dikkatlice
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
dengan hati-hati
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
সতর্কভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
attentamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
atentamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
waakzaam
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
уважно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
внимательно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
uważnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مراقبانه
تصویر مراقبانه
सतर्कतापूर्वक
دیکشنری فارسی به هندی