مقیم شونده به مکان. (آنندراج). مقیم و ساکن در جائی. (ناظم الاطباء) ، قصد کننده چیزی. (آنندراج) ، حریص و آزمند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحجی شود
مقیم شونده به مکان. (آنندراج). مقیم و ساکن در جائی. (ناظم الاطباء) ، قصد کننده چیزی. (آنندراج) ، حریص و آزمند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحجی شود
نام قبیله ای است از یمن. (الانساب سمعانی). مالک وطی، بدان جهت که مادر آنان پس از مرگ شوی همت بر پروردن دو فرزند خود گماشت و بزنی کسی در نیامد. (لسان العرب). مذجح و اسم او مالک است. ابن أدربن زید از قبیلۀ کهلان، جد جاهلی یمانی کهنی است از قحطانیه. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 80). رجوع به جمهره الانساب ص 381 و 459 و مأخذ مذکور در الاعلام شود، نام پشته ای است، و مالک مذحجی و طیب مذحجی منسوبند بدان پشته، از آن رو که مادر آنان را نزدیک آن پشته زاده است. (یادداشت مؤلف). رجوع به الاعلام زرکلی ج 8 ص 81 شود
نام قبیله ای است از یمن. (الانساب سمعانی). مالک وطی، بدان جهت که مادر آنان پس از مرگ شوی همت بر پروردن دو فرزند خود گماشت و بزنی کسی در نیامد. (لسان العرب). مذجح و اسم او مالک است. ابن أدربن زید از قبیلۀ کهلان، جد جاهلی یمانی کهنی است از قحطانیه. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 80). رجوع به جمهره الانساب ص 381 و 459 و مأخذ مذکور در الاعلام شود، نام پشته ای است، و مالک مذحجی و طیب مذحجی منسوبند بدان پشته، از آن رو که مادر آنان را نزدیک آن پشته زاده است. (یادداشت مؤلف). رجوع به الاعلام زرکلی ج 8 ص 81 شود
ابن اسماعیل بن عبدالله بن زکریاء المذحجی الرملی مکنی به ابویعقوب. وی در سنۀ288 هجری قمری به اصفهان رفت و خضاب سرخ بکار میبرد ودر کوی قصارین نزول کرد و خود مسگر بود. او از آدم بن ابی ایاس و محمد بن رمح روایت دارد و احادیث را از حفظ بیان میکرد و ازین جهت بخطا افتاده است. ابونعیم ذکر او آورده است. (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 217)
ابن اسماعیل بن عبدالله بن زکریاء المَذْحِجی الرملی مکنی به ابویعقوب. وی در سنۀ288 هجری قمری به اصفهان رفت و خضاب سرخ بکار میبرد ودر کوی قصارین نزول کرد و خود مسگر بود. او از آدم بن ابی ایاس و محمد بن رُمح روایت دارد و احادیث را از حفظ بیان میکرد و ازین جهت بخطا افتاده است. ابونعیم ذکر او آورده است. (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 217)
ابن علی بن احمد حکمی مذحجی یمنی شافعی، مکنی به ابومحمد و ملقب به نجم الدین. فقیه و مورخ و شاعر یمن در قرن ششم هجری. رجوع به عمارۀ یمنی (ابن علی بن احمد...) شود
ابن علی بن احمد حکمی مذحجی یمنی شافعی، مکنی به ابومحمد و ملقب به نجم الدین. فقیه و مورخ و شاعر یمن در قرن ششم هجری. رجوع به عمارۀ یمنی (ابن علی بن احمد...) شود
ابن احمد بن حسن مذحجی. مشهور به حده و مکنی ابوالحسن. فقیه وحافظ، از اهل حصن ملتماس بود و در سال 746 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- أجوبه، در فقه. 2- تعلیق بر کتاب براذعی. (از معجم المؤلفین از الدیباج ص 206)
ابن احمد بن حسن مذحجی. مشهور به حده و مکنی ابوالحسن. فقیه وحافظ، از اهل حصن ملتماس بود و در سال 746 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- أجوبه، در فقه. 2- تعلیق بر کتاب براذعی. (از معجم المؤلفین از الدیباج ص 206)
ابن محمد بن حسن بن حمید حارثی مذحجی زیدی معروف به مقرائی (908- 990 ه. ق). فقیه و دانشمند بود. او تألیفاتی دارد، از آنجمله است: 1- الشموس والاقمار. 2- مصباح الرائض فی علم الفرائض. 3- تنقیح المصباح. 4- نزهه الابصار، درباره اهل بیت و شیعیان آنان.
ابن محمد بن حسن بن حمید حارثی مذحجی زیدی معروف به مقرائی (908- 990 هَ. ق). فقیه و دانشمند بود. او تألیفاتی دارد، از آنجمله است: 1- الشموس والاقمار. 2- مصباح الرائض فی علم الفرائض. 3- تنقیح المصباح. 4- نزهه الابصار، درباره اهل بیت و شیعیان آنان.
ابن یزید بن نهیک المذحجی یا النخعی، مکنی به ابوشریح، صحابی است، احمد و بخاری در علم ادب از وی اخراج حدیث کردند و ابوداود و نسائی از طریق یزید بن المقدام بن شریح بن هانی و وی از جدش شریح و شریح از پدرش هانی حدیث اخراج کرد، ابوداود آورده است که هنگامی که هانی با قومش نزد رسول اﷲ آمدند، پیغمبر شنید که کنیۀ هانی ابوالحکم است پس به او گفت که ’حکم’ فقط خدای تعالی است، تو چرا کنیه کرده ای ؟ هانی جواب داد که من قاضی و حکم قومم هستم و در اختلافات ایشان چنان قضاوت میکنم که هر دو طرف راضی میشوند، پیغمبر گفت نام فرزندان تو چیست ؟ جواب داد شریح و مسلم و عبداﷲ، پس پیغمبر کنیۀ او را به نام پسر بزرگش ’ابوشریح’ قرار داد، ابن شیبه از یزید بن المقدام روایت کرده است که هانی به پیغمبر گفت: ای رسول اﷲ مرا به چیزی آگاه کن که بهشت را از آن من سازد، جواب داد گفتار نیک و بخشش طعام، (از الاصابه فی تمییز الصحابه ج 6 ص 278)
ابن یزید بن نهیک المذحجی یا النخعی، مکنی به ابوشریح، صحابی است، احمد و بخاری در علم ادب از وی اخراج حدیث کردند و ابوداود و نسائی از طریق یزید بن المقدام بن شریح بن هانی و وی از جدش شریح و شریح از پدرش هانی حدیث اخراج کرد، ابوداود آورده است که هنگامی که هانی با قومش نزد رسول اﷲ آمدند، پیغمبر شنید که کنیۀ هانی ابوالحکم است پس به او گفت که ’حکم’ فقط خدای تعالی است، تو چرا کنیه کرده ای ؟ هانی جواب داد که من قاضی و حکم قومم هستم و در اختلافات ایشان چنان قضاوت میکنم که هر دو طرف راضی میشوند، پیغمبر گفت نام فرزندان تو چیست ؟ جواب داد شریح و مسلم و عبداﷲ، پس پیغمبر کنیۀ او را به نام پسر بزرگش ’ابوشریح’ قرار داد، ابن شیبه از یزید بن المقدام روایت کرده است که هانی به پیغمبر گفت: ای رسول اﷲ مرا به چیزی آگاه کن که بهشت را از آن من سازد، جواب داد گفتار نیک و بخشش طعام، (از الاصابه فی تمییز الصحابه ج 6 ص 278)