جدول جو
جدول جو

معنی مذاکره - جستجوی لغت در جدول جو

مذاکره
گفت و گذار، گفتگو
تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
فرهنگ واژه فارسی سره
مذاکره
با کسی در امری گفتگو کردن
تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
فرهنگ فارسی عمید
مذاکره
مذاکره و مذاکرت در فارسی: گفت و گو خویسه گفتگو کردن با کسی در موضوعی، گفتگو: مااین روایت بمذاکره شنیدیم، جمع مذاکرات
فرهنگ لغت هوشیار
مذاکره
((مُ کِ رِ))
گفتگو کردن درباره کاری یا امری
تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
فرهنگ فارسی معین
مذاکره
Negotiation
تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مذاکره
negociação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مذاکره
Verhandlung
دیکشنری فارسی به آلمانی
مذاکره
negocjacje
دیکشنری فارسی به لهستانی
مذاکره
переговоры
دیکشنری فارسی به روسی
مذاکره
переговори
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مذاکره
onderhandeling
دیکشنری فارسی به هلندی
مذاکره
negociación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مذاکره
négociation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مذاکره
negoziazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مذاکره
वार्ता
دیکشنری فارسی به هندی
مذاکره
আলোচনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
مذاکره
negosiasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مذاکره
müzakere
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مذاکره
협상
دیکشنری فارسی به کره ای
مذاکره
谈判
دیکشنری فارسی به چینی
مذاکره
交渉
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مذاکره
מַשָׂא וּמַתָן
دیکشنری فارسی به عبری
مذاکره
mazungumzo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مذاکره
การเจรจา
دیکشنری فارسی به تایلندی
مذاکره
تفاوضٌ
دیکشنری فارسی به عربی
مذاکره
مذاکرات
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مباکره
تصویر مباکره
آمدن بامداد
فرهنگ لغت هوشیار
گفتگو کردن با کسی در موضوعی، گفتگو: مااین روایت بمذاکره شنیدیم، جمع مذاکرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاکره
تصویر مشاکره
سپاسگزاری
فرهنگ لغت هوشیار
مناکرت در فارسی: زیرکانه جنگیدن کار زار کردن با هم جنگیدن، عبارت ازین است که کوکب روزی اندر خانه کوکب شبی باشد و خداوند خانه اندر برج کوکب روزی یا کوکب شبی اندر خانه کوکب روزی و خداوند خانه اندر برج کوکب شبی (التفهیم. 485)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناکره
تصویر مناکره
((مُ کَ رَ یا کِ رِ))
با هم جنگیدن، کارزار کردن
فرهنگ فارسی معین
مونث ذاکر، قوه ای در انسان که حوادث و اعمال و اقوال را بیاد آورد حافظه. مونث ذاکر: یاده بد ایاد ورم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاکره
تصویر ذاکره
مؤنث واژۀ ذاکر، یاد کننده، یادآورنده، ستایش کنندۀ خدا، ثناگو، روضه خوان، قوۀ باطنی که مطالب را در ذهن نگه می دارد و گاه به مناسبتی به یاد می آورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مذاکرهکردن
تصویر مذاکرهکردن
گفتگو کردن با کسی در موضوعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذاکره کردن
تصویر مذاکره کردن
گفت و گو کردن گپ زدن
فرهنگ لغت هوشیار