سیف مذروب، شمشیر تیز. (منتهی الارب). محدد و تیزشده ازهر چیزی، کقوله: علی الاعداء مذروب السنان. (از اقرب الموارد). نعت مفعولی است از ذرب. رجوع به ذرب شود
سیف مذروب، شمشیر تیز. (منتهی الارب). محدد و تیزشده ازهر چیزی، کقوله: علی الاعداء مذروب السنان. (از اقرب الموارد). نعت مفعولی است از ذرب. رجوع به ذرب شود
ترسیده. (ناظم الاطباء) : أذأب فلان، فزع من ای شی ٔ کان. (متن اللغه). فزع من الذئب. (اقرب الموارد) ، کسی که گیسو می سازد برای کودک و آن را زینت می کند. (ناظم الاطباء) : أذأب الغلام، جعل له ذؤابه. (متن اللغه) ، عمل له ذؤابه. (اقرب الموارد)
ترسیده. (ناظم الاطباء) : أذأب فلان، فزع من ای شی ٔ کان. (متن اللغه). فزع من الذئب. (اقرب الموارد) ، کسی که گیسو می سازد برای کودک و آن را زینت می کند. (ناظم الاطباء) : أذأب الغلام، جعل له ذؤابه. (متن اللغه) ، عمل له ذؤابه. (اقرب الموارد)
آن دیگ که بر آن روغن گدازند و جز آن. (از مهذب الاسماء). ظرفی که در آن چیزی ذوب کنند. (از متن اللغه) ، روغن داغ. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مایذاب من الشمع، آنچه ذوب گردد از شمع. (از اقرب الموارد) ، چمچه. (ناظم الاطباء). رجوع به مذوبه شود
آن دیگ که بر آن روغن گدازند و جز آن. (از مهذب الاسماء). ظرفی که در آن چیزی ذوب کنند. (از متن اللغه) ، روغن داغ. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مایذاب من الشمع، آنچه ذوب گردد از شمع. (از اقرب الموارد) ، چمچه. (ناظم الاطباء). رجوع به مذوبه شود
آنکه ذوابه و چتر و گیسو برای کودک می سازد و آن را می آراید و زینت می کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از تذویب به معنی ذوابه ساختن. رجوع به تذویب شود
آنکه ذوابه و چتر و گیسو برای کودک می سازد و آن را می آراید و زینت می کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از تذویب به معنی ذوابه ساختن. رجوع به تذویب شود