جدول جو
جدول جو

معنی مدکدک - جستجوی لغت در جدول جو

مدکدک
(مُ دَ دَ)
مدکدکه. (ناظم الاطباء). رجوع مدکدکه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ دَ دَ کَ)
ارض مدکدکه، زمین که از کثرت پشک و کمیز شتر فاسد شده باشد. (منتهی الارب) (از متن اللغه) ، زمین هموار و برابر. (منتهی الارب). رجوع به دکدکه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
دکاوات شدن کوهها. (منتهی الارب). از هم پاشیدن کوهها و نرم شدن خاک و هموار شدن زمین. (از ناظم الاطباء). تهدم کوهها. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
رجل مدکوک، دکته الحمی. (منتهی الارب). مردی که تب وی را کوفته باشد. (ناظم الاطباء). دکیک. مریض که بیماری ضعیفش کرده باشد. (از متن اللغه) ، فرس مدکوک، اسب که استخوان سرینش بلند نباشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ / دِ دِ)
به معنی دکداک است. ج، دکادک، دکادیک. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به دکداک شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَکْ کَ)
حنظل مدکک، حنظلی که با خرما و جز آن خورده شود. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا