نوعی کانی به رنگ سیاه یا سفید و قابل تورق که به دلیل عبور ندادن جریان الکتریسیته در عایق کاری به کار می رود و نوعی از آن در چراغ های خوراکی پزی استفاده می شود
نوعی کانی به رنگ سیاه یا سفید و قابل تورق که به دلیل عبور ندادن جریان الکتریسیته در عایق کاری به کار می رود و نوعی از آن در چراغ های خوراکی پزی استفاده می شود
قسمی نوشابۀ الکلی که از حبوبات گیرند و درروسیه متداول است. عروق روس. توضیح: ودکا نوشابۀ تند الکلی و مخلوطی است تصفیه شده از الکل اتیلیک و آب. برای تهیۀ ودکا مخلوط الکل و آب را از زغال عبور دهند و سپس تصفیه کنند آنگاه شیرۀ گیاهان یا دانه هایا ریشه ها و ادویه را بدان اضافه نمایند. انواع دیگر ودکا را از تقطیر مایعات شیرین مانند شیرۀ انگور، آلبالو و غیره به دست آورند. (فرهنگ فارسی معین)
قسمی نوشابۀ الکلی که از حبوبات گیرند و درروسیه متداول است. عروق روس. توضیح: ودکا نوشابۀ تند الکلی و مخلوطی است تصفیه شده از الکل اتیلیک و آب. برای تهیۀ ودکا مخلوط الکل و آب را از زغال عبور دهند و سپس تصفیه کنند آنگاه شیرۀ گیاهان یا دانه هایا ریشه ها و ادویه را بدان اضافه نمایند. انواع دیگر ودکا را از تقطیر مایعات شیرین مانند شیرۀ انگور، آلبالو و غیره به دست آورند. (فرهنگ فارسی معین)
از ’وک ء’، تکیه گاه (غیاث) (آنندراج) (دهار). تکیه جای و تکیه گاه. (ناظم الاطباء). تکیه جای. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج متّکات. (اقرب الموارد). تکیه گاه. پشتی. آنچه بدو تکیه کنند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از آسمان نخست برون تاخت قدر او هم عرش نطعش آمد و هم سدره متکا. خاقانی. آستانت گنبد سیمابگون را متکاست بندۀسیماب دل سیماب شد زین متکّا. خاقانی (چ سجادی ص 22). مرا دان بر از هفت ده متکائی که در ظل آن متکا می گریزم. خاقانی. آنچنانکه یوسف صدیق را خواب بنمودی و گشتش متکا مرمرا لطف تو هم خوابی نمود آن دعای بی حدم بازی نبود. مولوی (مثنوی چ خاور ص 174، نیکلسن ج 3 ص 134). ، در تداول فارسی، بالین. بالش. وساده. نهالی. نهالین. بالشت. بالشی چون استوانه ای از پر و جز آن انباشته که گاه خفتن زیر سرنهند. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی، بالش مستطیل و مدور آکنده از پر مرغ و جز آن که در هنگام خواب زیر سرگذارند و بر آن نیز تکیه کنند و گرد بالش یا گرد بالین نیز گویند. (ناظم الاطباء) : متکا در گله با سندلی این معنی گفت که تویی بقچه کش و تکیه بمن دارد یار. نظام قاری (دیوان البسه ص 13). کمر حجت است قاری را عوض متکاست با دیوار. نظام قاری (دیوان البسه ص 30). بر هر تنی است جودش همچون لباس شامل طبعش بجود چون تن بر متکاست مایل. نظام قاری (دیوان البسه ص 31). - متکاء ریسمانی، عبارت است از رسنی که از ریسمان پنبه یا پشم بافند و درویشان در وقت مراقبه گرداگرد هر دو زانو بکشند. آن را کمند وحدت نیز گویند. (غیاث) (آنندراج)
از ’وک ء’، تکیه گاه (غیاث) (آنندراج) (دهار). تکیه جای و تکیه گاه. (ناظم الاطباء). تکیه جای. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج مُتَّکات. (اقرب الموارد). تکیه گاه. پشتی. آنچه بدو تکیه کنند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از آسمان نخست برون تاخت قدر او هم عرش نطعش آمد و هم سدره متکا. خاقانی. آستانت گنبد سیمابگون را متکاست بندۀسیماب دل سیماب شد زین متکّا. خاقانی (چ سجادی ص 22). مرا دان بر از هفت ده متکائی که در ظل آن متکا می گریزم. خاقانی. آنچنانکه یوسف صدیق را خواب بنمودی و گشتش متکا مرمرا لطف تو هم خوابی نمود آن دعای بی حدم بازی نبود. مولوی (مثنوی چ خاور ص 174، نیکلسن ج 3 ص 134). ، در تداول فارسی، بالین. بالش. وساده. نهالی. نهالین. بالشت. بالشی چون استوانه ای از پر و جز آن انباشته که گاه خفتن زیر سرنهند. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی، بالش مستطیل و مدور آکنده از پر مرغ و جز آن که در هنگام خواب زیر سرگذارند و بر آن نیز تکیه کنند و گرد بالش یا گرد بالین نیز گویند. (ناظم الاطباء) : متکا در گله با سندلی این معنی گفت که تویی بقچه کش و تکیه بمن دارد یار. نظام قاری (دیوان البسه ص 13). کمر حجت است قاری را عوض متکاست با دیوار. نظام قاری (دیوان البسه ص 30). بر هر تنی است جودش همچون لباس شامل طبعش بجود چون تن بر متکاست مایل. نظام قاری (دیوان البسه ص 31). - متکاء ریسمانی، عبارت است از رسنی که از ریسمان پنبه یا پشم بافند و درویشان در وقت مراقبه گرداگرد هر دو زانو بکشند. آن را کمند وحدت نیز گویند. (غیاث) (آنندراج)
آنکه درآرد چیزی را در چیزی. (آنندراج). داخل کننده چیزی در چیز دیگر. (از متن اللغه). نعت فاعلی است از تدکیم، در خشکنای کسی زننده. (آنندراج). نعت فاعلی است از تدکیم
آنکه درآرد چیزی را در چیزی. (آنندراج). داخل کننده چیزی در چیز دیگر. (از متن اللغه). نعت فاعلی است از تدکیم، در خشکنای کسی زننده. (آنندراج). نعت فاعلی است از تدکیم
هرآنچه ادعا کرده می شود و طلب کرده می شود. (ناظم الاطباء). دعوی کرده شده. (فرهنگ فارسی معین). موضوع ادعا. موضوع دعوی. رجوع به مدّعی ̍ شود، مراد. آرزو. خواهش. مقصود. اراده. درخواست. غرض. (ناظم الاطباء). رجوع به مدّعی ̍ شود: هرگونه مطلب ومدعائی که داشته به اجابت مقرون گشت. (عالم آرا، از فرهنگ فارسی معین) ، فرمان و نیت. (ناظم الاطباء) ، موضوع. (فرهنگ فارسی معین). - پرمدعا، طماع. (ناظم الاطباء). - ، پرحرف. یاوه گو. (ناظم الاطباء). - مدعا به، خواسته. (لغات فرهنگستان). که مورد دعوی قرار گرفته است. - مدعا علیه، ادعاکرده شده بر او و گناهکار. (ناظم الاطباء)
هرآنچه ادعا کرده می شود و طلب کرده می شود. (ناظم الاطباء). دعوی کرده شده. (فرهنگ فارسی معین). موضوع ادعا. موضوع دعوی. رجوع به مُدَّعی ̍ شود، مراد. آرزو. خواهش. مقصود. اراده. درخواست. غرض. (ناظم الاطباء). رجوع به مُدَّعی ̍ شود: هرگونه مطلب ومدعائی که داشته به اجابت مقرون گشت. (عالم آرا، از فرهنگ فارسی معین) ، فرمان و نیت. (ناظم الاطباء) ، موضوع. (فرهنگ فارسی معین). - پرمدعا، طماع. (ناظم الاطباء). - ، پرحرف. یاوه گو. (ناظم الاطباء). - مدعا به، خواسته. (لغات فرهنگستان). که مورد دعوی قرار گرفته است. - مدعا علیه، ادعاکرده شده بر او و گناهکار. (ناظم الاطباء)
نام مردی بود مجتهد و صاحب مذهب ترسایان و فقیه ملت ایشان و او را ملوکا هم می گویند. (برهان). نام مردی که فقیه و مجتهد ترسایان بوده است. (غیاث). یکی از علمای ترسایان بوده. (آنندراج). نام شخصی مجتهد ترسایان. (آنندراج). ملکا در زبان آرامی به معنی پادشاه = ملک عربی است و علم (اسم خاص) نیست. خاقانی شروانی گوید: مرا اسقف محقق تر شناسد ز یعقوب و ز نسطور و ز ملکا. شاعر در این بیت اشتباه کرده، چه او خواسته است پیشوایان سه فرقۀ مسیحی یعنی یعقوبیه، نسطوریه و ملکائیه را نام ببرد ولی پی نبرده بود که ملکائیه فقط به معنی (فرقۀ) شاهی است و ربطی به نام مؤسس فرقه ندارد: النصاری مفترقون فرقاً فالاولی منهم الملکائیه، و هم الروم. و انما سموا بذلک لان ملک الروم علی قولهم و لیس بالروم سواهم... (الاّثارالباقیه بیرونی چ زاخائو ص 288 از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ملکای این سیاست و فرمانش دید گفتا در قبضۀ مسیح چو تو خنجری ندارم. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 280). و رجوع به ملکائیه و ملکانیه شود، به لغت زند و پازند پادشاه راگویند. (برهان) (از ناظم الاطباء). هزوارش ملکا، ملنکا. پهلوی، شاه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
نام مردی بود مجتهد و صاحب مذهب ترسایان و فقیه ملت ایشان و او را ملوکا هم می گویند. (برهان). نام مردی که فقیه و مجتهد ترسایان بوده است. (غیاث). یکی از علمای ترسایان بوده. (آنندراج). نام شخصی مجتهد ترسایان. (آنندراج). مَلکا در زبان آرامی به معنی پادشاه = مَلِک عربی است و علم (اسم خاص) نیست. خاقانی شروانی گوید: مرا اسقف محقق تر شناسد ز یعقوب و ز نسطور و ز ملکا. شاعر در این بیت اشتباه کرده، چه او خواسته است پیشوایان سه فرقۀ مسیحی یعنی یعقوبیه، نسطوریه و ملکائیه را نام ببرد ولی پی نبرده بود که ملکائیه فقط به معنی (فرقۀ) شاهی است و ربطی به نام مؤسس فرقه ندارد: النصاری مفترقون فرقاً فالاولی منهم الملکائیه، و هم الروم. و انما سموا بذلک لان ملک الروم علی قولهم و لیس بالروم سواهم... (الاَّثارالباقیه بیرونی چ زاخائو ص 288 از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ملکای این سیاست و فرمانش دید گفتا در قبضۀ مسیح چو تو خنجری ندارم. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 280). و رجوع به ملکائیه و ملکانیه شود، به لغت زند و پازند پادشاه راگویند. (برهان) (از ناظم الاطباء). هزوارش ملکا، ملنکا. پهلوی، شاه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
یکی از کانیهایی است که جزو عناصر سنگهای آذرین می باشد، ترکیب این سنگ در حقیقت عبارت از یک سیلیکات آبدار آلومینیوم همراه با یکی از فلزات قلیایی یعنی پتاسیم یا سدیم است که با مقادیری منیزیم و آهن و گاهی کلسیم همراه است، میکا دارای اقسام زیادی است و معروفترین آنها عبارتند از میکای سفید یا موسکویت، میکای سیاه یا بیوتیت، میکای سبز یا کلوریت، میکای قهوه ای یا فلوگوپیت و میکای خاکستری یا مارگاریت
یکی از کانیهایی است که جزو عناصر سنگهای آذرین می باشد، ترکیب این سنگ در حقیقت عبارت از یک سیلیکات آبدار آلومینیوم همراه با یکی از فلزات قلیایی یعنی پتاسیم یا سدیم است که با مقادیری منیزیم و آهن و گاهی کلسیم همراه است، میکا دارای اقسام زیادی است و معروفترین آنها عبارتند از میکای سفید یا موسکویت، میکای سیاه یا بیوتیت، میکای سبز یا کلوریت، میکای قهوه ای یا فلوگوپیت و میکای خاکستری یا مارگاریت
روسی ملاب قسمی نوشابه الکلی که از حبوبات گیرند و در روسیه متداول است عرق روسی. توضیح ودکا نوشابه تند الکلی و مخلوطی است تصفیه شده ازالکل اتیلیک و آب. برای تهیه ودکا مخلوط الکل و آب را از زغال عبور دهند و سپس تصفیه کنند آنگاه شیره گیاهان یا دانه های یا ریشه ها و ادویه را بدان اضافه نمایند. انواع دیگر ودکاراازتقطیرمایعات شیرین مانند شیره انگور آلبالو وغیره بدست آورند
روسی ملاب قسمی نوشابه الکلی که از حبوبات گیرند و در روسیه متداول است عرق روسی. توضیح ودکا نوشابه تند الکلی و مخلوطی است تصفیه شده ازالکل اتیلیک و آب. برای تهیه ودکا مخلوط الکل و آب را از زغال عبور دهند و سپس تصفیه کنند آنگاه شیره گیاهان یا دانه های یا ریشه ها و ادویه را بدان اضافه نمایند. انواع دیگر ودکاراازتقطیرمایعات شیرین مانند شیره انگور آلبالو وغیره بدست آورند
فرانسوی کچبار (کچ فلوس ماهی) اگر به رویه پهلویی این سنگ بنگریم می پنداریم که کچ های نازک را روی هم چیده اند. یکی ازکانی هایی است که جزو عناصر سنگهای آذین میباشد. ترکیب این سنگ در حقیقت عبارت از یک سیلیکات آبدار آلومینیوم همراه بایکی از فلزات قلیایی یعنی پتاسیم یا سدیم است که کم و بیش با مقادیری منیزیم و آهن و گاهیکلسیم همراه است. میکا دارای اقسام زیادیاست که بنامهای مختلف نامیده میشوند و سیستم تبلور اقسام آن نیز فرق میکند ولی خاصیت اصلی همه آنها اینست که خاصیت تورق آسان و ساده ای بموازات سطح قاعده منشوراصلی بلور خود دارند بطوریکه اگربلور میکا را از سطح جانبی نگاه کنیم بنظرمیاید که تعداد زیادی فلس های نازک را روی هم چیده اند ولی در عین حال خود (سطح قاعده) کاملا صاف است. سختی کم است (بین 2 تا 3) ولی وزن میکاها مخصوص آنهااز کوارتز و فلدسپات بیشتر است (بین 7، 2 تا 1، 3)، بطور کلی هر قدر عناصرآهن و منیزیم درترکیب میکاها زیادتر باشد وزن مخصوصشان بیشتر میشود. اقسام مهم مختلف میکاها عبارتنداز: میکای سفید میکای سیاه میکای سبز میکای قهوه یی و میکای خاکستری. یا میکای خاکستری. گونه ای میکا که بیشتربنام مارگاریت مشهوراست و رنگش بین سفید تا خاکستری متغیر میباشد و درخشندگی مروارید را دارد (علت وجه تسمیه)، در ترکیب این گونه میکا کلسیم وجود دارد یعنی سیلیکات آبدارآلومینیوم و کلسیم است مارگاریت. یا میکای سفید. گونه ای میکا که در ترکیبش آهن و منیزیم وجود ندارد این میکا را بیشتر بنام موسکویت مینامند. رنگش سفید است ولی وقتی بلور ضخیمی از آن باشد طلایی رنگ و قهوه یی میشود و چون در برابر حرارت مقاومت زیادی دارد و بسختی تغییر وضع میدهد و ورقه های نازکش شفاف هم هست در جلو اجاقها باسم طلق نسوز مصرف میگردد. در سیستم تبلورش اختلاف است: گاهی در سیستم هکزاگونال (6 وجهی) و گاهی درسیستم اورتورومبیک آنرا تشخیص میدهند. میکای سفید در پلاک نازک بی رنگ است و ضریب انکسارآن از کوآرتز بالاتر است. بنابراین کمی برجسته تر از کوارتز خود را بصورت پلاک مینمایاند. ضریب انکسارمضاعف آن قوی است و بنابراین رنگهای پلاریزاسیون شدیدی که قرمز و زرد و سبز باشد میدهد. اسید سولفوریک واسید کلریدریک را برآن تاثیری نیست و آنها فقط باعث میشوند که تورق بلورها زیادتر و آسانتربه فلسهاتبدیل شود موسکویت. یا میکای سیاه. گونه ای میکا که سیاه رنگ است و بنام بیوتیت مشهور است. درترکیب این میکابرعکس میکای سفید آهن و منیزیم وجود دارد و وجود همین دو عنصر برثقل آن می افزید. گاهی نسبت ترکیب آهن آن قدر زیاد میشود که ممکنست بوسیله مغناطیس جذب گردد و هر چه آهن زیادتر باشد تیره تر و سیاه رنگ تراست و هر مقدار آهن آن کمتر و منیزیم بیشتر باشد رنگش روشن تر میشود (بین قهوه یی تیره و روشن و سبز و زرد)، در زیر میکروسکپ بواسطه چند رنگی که در نور معمولی دارد از میکای سفید مشخص است. سیستم متبلور میکای سیاه هکزاگونال (6 وجهی) است و برعکس میکای سفید که اسید سولفوریک و اسید کلریدریک بر آن تاثیر ندارند این دواسید برمیکای سیاه موثرند و آنرا تجزیه میکنند و یک خمیر سیلیسی باقی میگذارند. میکای سیاه براثر هوای محیط در طبیعت نیز تجزیه میشود و تغییر رنگ میدهد. ابتدا کمی زرد و سپس سبز رنگ میگردد و دراین حال بیک قسم میکای دیگر که بنام میکای سبز معروف است تبدیل میشود. یا میکای قهوه یی. گونه ای میکا که بنام فلوگوپیت مشهوراست ورنگش قهوه یی روشن یا بور میباشد. این گونه میکا منیزیم دارد ولی آهن ندارد. بنابراین از لحاظ ترکیب شیمیایی واسطه بین میکای سفید و میکای سیاه است. درترکیب این قسم میکا لیتیوم یا فلوار نیز ممکنست وجود داشته باشد، میکای مزبور کاملا بوسیله اسید سولفوریک تجزیه میگردد. میکای قهوه یی سولفوریک متامورفیک (دگرگونی) مثل گنیس یافت میشود. البته برخی از گرانیت ها هم ممکنست از این میکا دارا باشند فلوگوپیت. یا میکای سبز. گونه ای میکا که بنام کلوریت مشهوراست. در ترکیبش غیراز سیلیکات آبدار آلومین فقط عناصرآهن و منیزیم وجود دارد و آن فاقد مواد قلیایی است. بهمین جهت بسیاری از خواص میکایی را از دست میدهد و در لمس کردن نرم است (برخلاف سایر میکاها که در سطح تفلس زبر میباشد)، از طرف دیگر میکاها خاصیت فنری و ارتجاعی دارند ولی میکای کلوریت این خاصیت را ندارد بعلاوه باسانی خط برمیدارد و اسید سولفوریک آنرا تجزیه میکند سیستم تبلور میکای سبز مونوکلینیک است
فرانسوی کچبار (کچ فلوس ماهی) اگر به رویه پهلویی این سنگ بنگریم می پنداریم که کچ های نازک را روی هم چیده اند. یکی ازکانی هایی است که جزو عناصر سنگهای آذین میباشد. ترکیب این سنگ در حقیقت عبارت از یک سیلیکات آبدار آلومینیوم همراه بایکی از فلزات قلیایی یعنی پتاسیم یا سدیم است که کم و بیش با مقادیری منیزیم و آهن و گاهیکلسیم همراه است. میکا دارای اقسام زیادیاست که بنامهای مختلف نامیده میشوند و سیستم تبلور اقسام آن نیز فرق میکند ولی خاصیت اصلی همه آنها اینست که خاصیت تورق آسان و ساده ای بموازات سطح قاعده منشوراصلی بلور خود دارند بطوریکه اگربلور میکا را از سطح جانبی نگاه کنیم بنظرمیاید که تعداد زیادی فلس های نازک را روی هم چیده اند ولی در عین حال خود (سطح قاعده) کاملا صاف است. سختی کم است (بین 2 تا 3) ولی وزن میکاها مخصوص آنهااز کوارتز و فلدسپات بیشتر است (بین 7، 2 تا 1، 3)، بطور کلی هر قدر عناصرآهن و منیزیم درترکیب میکاها زیادتر باشد وزن مخصوصشان بیشتر میشود. اقسام مهم مختلف میکاها عبارتنداز: میکای سفید میکای سیاه میکای سبز میکای قهوه یی و میکای خاکستری. یا میکای خاکستری. گونه ای میکا که بیشتربنام مارگاریت مشهوراست و رنگش بین سفید تا خاکستری متغیر میباشد و درخشندگی مروارید را دارد (علت وجه تسمیه)، در ترکیب این گونه میکا کلسیم وجود دارد یعنی سیلیکات آبدارآلومینیوم و کلسیم است مارگاریت. یا میکای سفید. گونه ای میکا که در ترکیبش آهن و منیزیم وجود ندارد این میکا را بیشتر بنام موسکویت مینامند. رنگش سفید است ولی وقتی بلور ضخیمی از آن باشد طلایی رنگ و قهوه یی میشود و چون در برابر حرارت مقاومت زیادی دارد و بسختی تغییر وضع میدهد و ورقه های نازکش شفاف هم هست در جلو اجاقها باسم طلق نسوز مصرف میگردد. در سیستم تبلورش اختلاف است: گاهی در سیستم هکزاگونال (6 وجهی) و گاهی درسیستم اورتورومبیک آنرا تشخیص میدهند. میکای سفید در پلاک نازک بی رنگ است و ضریب انکسارآن از کوآرتز بالاتر است. بنابراین کمی برجسته تر از کوارتز خود را بصورت پلاک مینمایاند. ضریب انکسارمضاعف آن قوی است و بنابراین رنگهای پلاریزاسیون شدیدی که قرمز و زرد و سبز باشد میدهد. اسید سولفوریک واسید کلریدریک را برآن تاثیری نیست و آنها فقط باعث میشوند که تورق بلورها زیادتر و آسانتربه فلسهاتبدیل شود موسکویت. یا میکای سیاه. گونه ای میکا که سیاه رنگ است و بنام بیوتیت مشهور است. درترکیب این میکابرعکس میکای سفید آهن و منیزیم وجود دارد و وجود همین دو عنصر برثقل آن می افزید. گاهی نسبت ترکیب آهن آن قدر زیاد میشود که ممکنست بوسیله مغناطیس جذب گردد و هر چه آهن زیادتر باشد تیره تر و سیاه رنگ تراست و هر مقدار آهن آن کمتر و منیزیم بیشتر باشد رنگش روشن تر میشود (بین قهوه یی تیره و روشن و سبز و زرد)، در زیر میکروسکپ بواسطه چند رنگی که در نور معمولی دارد از میکای سفید مشخص است. سیستم متبلور میکای سیاه هکزاگونال (6 وجهی) است و برعکس میکای سفید که اسید سولفوریک و اسید کلریدریک بر آن تاثیر ندارند این دواسید برمیکای سیاه موثرند و آنرا تجزیه میکنند و یک خمیر سیلیسی باقی میگذارند. میکای سیاه براثر هوای محیط در طبیعت نیز تجزیه میشود و تغییر رنگ میدهد. ابتدا کمی زرد و سپس سبز رنگ میگردد و دراین حال بیک قسم میکای دیگر که بنام میکای سبز معروف است تبدیل میشود. یا میکای قهوه یی. گونه ای میکا که بنام فلوگوپیت مشهوراست ورنگش قهوه یی روشن یا بور میباشد. این گونه میکا منیزیم دارد ولی آهن ندارد. بنابراین از لحاظ ترکیب شیمیایی واسطه بین میکای سفید و میکای سیاه است. درترکیب این قسم میکا لیتیوم یا فلوار نیز ممکنست وجود داشته باشد، میکای مزبور کاملا بوسیله اسید سولفوریک تجزیه میگردد. میکای قهوه یی سولفوریک متامورفیک (دگرگونی) مثل گنیس یافت میشود. البته برخی از گرانیت ها هم ممکنست از این میکا دارا باشند فلوگوپیت. یا میکای سبز. گونه ای میکا که بنام کلوریت مشهوراست. در ترکیبش غیراز سیلیکات آبدار آلومین فقط عناصرآهن و منیزیم وجود دارد و آن فاقد مواد قلیایی است. بهمین جهت بسیاری از خواص میکایی را از دست میدهد و در لمس کردن نرم است (برخلاف سایر میکاها که در سطح تفلس زبر میباشد)، از طرف دیگر میکاها خاصیت فنری و ارتجاعی دارند ولی میکای کلوریت این خاصیت را ندارد بعلاوه باسانی خط برمیدارد و اسید سولفوریک آنرا تجزیه میکند سیستم تبلور میکای سبز مونوکلینیک است