جدول جو
جدول جو

معنی مدهمس - جستجوی لغت در جدول جو

مدهمس(مُ دَ مَ)
امر مدهمس، کارپوشیده. (منتهی الارب). مستور. (از اقرب الموارد) (متن اللغه). گویند: امر مدهمس و منهمس. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُدَ مِ)
خاموش شونده. (آنندراج). سکوت کننده. (از اقرب الموارد). نعت فاعلی است از درمسه، پنهان کننده. (آنندراج). پوشنده. مستورکننده. (ازاقرب الموارد) (از متن اللغه). رجوع به درمسه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ مَ)
قدح مدهمق، تیر لطیف و هموار و نیک راست و پاک از عیوب. (منتهی الارب). تیر راست مستوی بی عیب. (از متن اللغه) (اقرب الموارد) ، قدح مدهمق، تیر شکافته. (منتهی الارب). مشقّق. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، کتاب مدهمق، نیک و پاکیزه. (منتهی الارب) ، وتر مدهمق، زه نرم. (منتهی الارب). لین. (از متن اللغه) (اقرب الموارد). نعت است از دهمقه
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ مِ)
زیاده کننده در خبری. (آنندراج) ، پیری که بندی وار رود و گام نزدیک با شتاب نهنده. (آنندراج). رجوع به دهمجه و نیز رجوع به دهامج شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ مَ)
مستور. (از متن اللغه) (اقرب الموارد). مدغمش. (اقرب الموارد) ، فاسد مدخول. حسب فاسد و ناخالص. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ مِ)
امر مدعمس، کار پوشیده. (منتهی الارب). مستور. (متن اللغه) (اقرب الموارد). مدخمس. مدهمس. منهمس. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ مِ)
ریاکار. منافق. (ناظم الاطباء). خدعه کننده. که بیان نکند آنچه از او می خواهند. (از اقرب الموارد). نعت فاعلی است از دخمسه. رجوع به دخمسه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ مَ)
امر مدخمس، کار پنهان. (منتهی الارب). مستور. (اقرب الموارد) (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ مَ)
نعت مفعولی از مصدر رهمسه. رجوع به رهمسه شود، امر مرهمس، کارپوشیده و مستور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ مِ)
کار پوشیده. (منتهی الارب). نهفته و پنهان شده. (ناظم الاطباء). مستور. پوشیده: امر منهمس، کاری نهانی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ هَِ)
اندوهگین کننده. (ناظم الاطباء) : ادهمه، سائه، ارغمه. (متن اللغه). نعت فاعلی است از ادهام. رجوع به ادهام شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَهَْ هَِ)
آتش سیاه کننده دیگ. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). نعت فاعلی است از تدهیم. رجوع به تدهیم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ هَِ)
درآینده در جای نرم. (آنندراج) : ادهس القوم، ساروا فی الدهس. (متن اللغه). نعت فاعلی است از ادهاس. رجوع به دهس و ادهاس شود
لغت نامه دهخدا