جدول جو
جدول جو

معنی مدلنظی - جستجوی لغت در جدول جو

مدلنظی
(مُ لَ)
شدیداللحم. (متن اللغه) (اقرب الموارد). سخت گوشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مدنی
تصویر مدنی
مربوط به جامعۀ متمدن، مربوط به تمدن، مربوط به مدینه، شهری در عربستان، از مردم مدینه، مقابل مکی، ویژگی سوره هایی از قران که در مدینه نازل شده
فرهنگ فارسی عمید
(دَ لَ)
ده مخروبه ای است از بخش حومه شهرستان نائین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مِ لَ)
منسوب به ملنجه. (از انساب سمعانی). رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
آتش فروزان و زبانه زده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به التظاء شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَ)
نکوهش کننده. فحش شنواننده. (آنندراج). بدزبان و فحاش. (ناظم الاطباء). ناسزاگو
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
ستان خفته و پاها را بلند داشته. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب). بر پشت خفته و پاها را بلند داشته. (از ذیل اقرب الموارد) ، بر پهلو خفته و پاها را دراز کرده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
محمد بن عمر بن احمد بن عمر بن محمد اصفهانی مدینی، مکنی به ابوموسی، از حافظان و مصنفان حدیث است. به سال 501 هجری قمری در اصفهان ولادت یافت به مناسبت نسبتش به مدینۀ اصفهان معروف به مدینی است. سفری به همدان و بغداد کرد. از تألیفات اوست: الاخبار الطوال، اللطائف، تمه معرفه الصحابه الوظایف، عوالی التابعین، المغیث، الزیادات. وی به سال 581 هجری قمری در اصفهان در گذشت. (الاعلام زرکلی ج 7 ص 202) (ریحانه الادب ج 5 ص 276). رجوع به وفیات الاعیان ج 1 ص 486و تتمه المختصر ابن الوردی ج 2 ص 95 و طبقات الشافعیه ج 4 ص 90 و دیگر مآخذ مذکور در الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
منسوب به مدینۀ اصفهان و مدینۀ انبار و مدینۀ بخارا و مدینۀ جابر میان ری و قزوین و مدینۀ سمرقند، مدینه و قبره، مدینهالمبارک و مدینۀ مرو، و مدینۀ مولی، مدینۀ مصر، مدینۀ نیشابور، مدینۀ نسف است. از هر یک این بلاد علما و محدثان برخاسته اند که همه را در نسبت مدینی گویند و منسوب بدین مدینه ها مدینی گویند و منسوب به مدینهالرسول - یثرب - را مدنی گویند، تنها برای تمیز. گروهی شق اخیر را درست ندانسته و منسوب به مدینهالرسول را نیز مدینی خوانند. (یادداشت مؤلف، از معجم البلدان). انسان منسوب به مدینۀ یثرب را مدنی گویند و پرندگان و حیوانات دیگررا در نسبت بدین شهر مدینی نامند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَدْ یَ نی ی / مَدْ یَ)
منسوب به مدین. رجوع به مدین شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَظْ ظی)
آتش زبانه زن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تلظی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَلْ لِ)
تدلیس. مدلس بودن. فریبکاری. خدعه. ریاکاری. رجوع به مدلّس و تدلیس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
سخت و درشت از شتر و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). سخت و درشت. (ناظم الاطباء). سخت و درشت. مکلندد. (از اقرب الموارد). شدیدالغلیظ. (محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ ظِ)
سخت تاریک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به دو مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
از ’ب ل د’، شتر استواراندام پرگوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ)
مرد خشمناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
سخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). شتر صلب و قوی. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
بر پشت خفته. که بر قفا خوابیده باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به اسلنقاء شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لَمْ)
چیره و غالب و فروگیرنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ ظا)
شتر تیزرو، یا شتر درشت فربه، و الف آن الحاق راست، و مؤنث آن با هاء آید. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
شهری، قراری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مد نظر
تصویر مد نظر
برابر چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
((مَ دَ یّ))
شهرنشین، آیاتی که در مدینه بر پیامبر نازل شد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مد نظر
تصویر مد نظر
دلخواه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
Civil, Civilized, Civically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
civiquement, civil, civilisé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
civilmente, civil, civilizado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
zivil, zivilisiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
cywilnie, cywilny, cywilizowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
граждански , гражданский , цивилизованный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
цивільно , цивільний , цивілізований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
civiel, geciviliseerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
cívicamente, civil, civilizado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
civilmente, civile, civilizzato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
नागरिक रूप से , नागरिक , सभ्य
دیکشنری فارسی به هندی