جدول جو
جدول جو

معنی مدغفق - جستجوی لغت در جدول جو

مدغفق(مُ دَ فِ)
بسیار ریزندۀ آب. که آب بسیار ریزد. (از متن اللغه). نعت فاعلی است از دغفقه، باران سخت بارنده در ابتدا. (آنندراج) (از متن اللغه). بارانی که در آغاز سخت بارد. (ناظم الاطباء) ، که بپاشد و انفاق کند مال خویش را. (از متن اللغه). رجوع به دغفقه و دغفان شود، ماء مدغفق، مصبوب. (متن اللغه) ، عام مدغفق، سال ارزانی و فراخی. (منتهی الارب). مخصب. (اقرب الموارد) ، عیش مدغفق، زندگانی فراخ. (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به دغفق شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ غَفْ فِ)
همه روز شراب خورنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغفق شود
لغت نامه دهخدا
(مُ غَ فَ)
جای بازگشت یا آن به مهمله است. (آنندراج). جای بازگشت. (ناظم الاطباء). منصرف. منعطف. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ فَ)
عیش دغفق، زندگانی فراخ، عام دغفق، سال ارزانی و فراخی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ)
آنکه به یکبارگی تهی و خالی میکند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ادفاق. رجوع به دفق و دفوق و ادفاق شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَفْ فِ)
بسیارریزنده. (آنندراج). کسی که دستهای وی بی پروا عطا می کند و می بخشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تدفیق شود
لغت نامه دهخدا
(مَ فِ)
جای بازگشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا