جدول جو
جدول جو

معنی مدخاء - جستجوی لغت در جدول جو

مدخاء
(مُ دَ)
جمع واژۀ مدیخ. رجوع به مدیخ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ دَ)
جمع واژۀ بدیخ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به بدیخ شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
اسپ سپیدروی. مؤنث اشدخ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
آن زن که گوشت ندارد بر دستها. (مهذب الاسماء). تأنیث امدش. رجوع به امدش و نیز رجوع به مدش شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
سخت دونده. (منتهی الارب). أرخی الفرس، أحضر، فهو مرخاء، والناقه مرخاء. ج، مراخ. (متن اللغه). چارپائی که به ارخاء یعنی شهوت و میل دویدن رود، و گفته اند کثیرهالارخاء. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ناقۀ تیزرو ازشادمانی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَخْ خا)
مؤنث ادخ، یعنی سیاه و کدر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شِ عَ)
پر کردن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مماداه. رجوع به مماداه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مدراء
تصویر مدراء
مونث امدر کفتار
فرهنگ لغت هوشیار