- مدافع
- کسی که چیزی را دفع و رد می کند، دفاع کننده
معنی مدافع - جستجوی لغت در جدول جو
- مدافع
- مدفع ها، آلت دفاع از قبیل توپ و تفنگ، آلت دفع، جمع واژۀ مدفع
- مدافع
- راننده و دور کننده، دفاع کننده
- مدافع ((مُ فِ))
- دفاع کننده
- مدافع
- Advocator, Apologist, Defender
- مدافع
- defensor, apologista
- مدافع
- Verfechter, Verteidiger
- مدافع
- obrońca, apologeta
- مدافع
- защитник
- مدافع
- захисник
- مدافع
- voorstander, apologeet, verdediger
- مدافع
- defensor, apologista
- مدافع
- défenseur, apologiste
- مدافع
- sostenitore, apologista, difensore
- مدافع
- समर्थक , माफीनामा लेखक , रक्षक
- مدافع
- সমর্থক , আপোলজিস্ট , রক্ষক
- مدافع
- pembela
- مدافع
- savunucu
- مدافع
- 옹호자 , 변호자 , 수비수
- مدافع
- 倡导者 , 辩护者 , 防御者
- مدافع
- 支援者 , 弁護者 , 防御者
- مدافع
- תומך , מתנצל , מגן
- مدافع
- mtetezi
- مدافع
- ผู้สนับสนุน , ผู้ขอโทษ , ผู้ปกป้อง
- مدافع
- مدافعٌ
- مدافع
- وکیل , معافی مانگنے والا , مدافع
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یکدیگر را راندن و دور کردن، از کسی حمایت و طرف داری کردن، دفاع کردن، سهل انگاری در انجام کاری، تعلّل کردن
مدافعت و مدافعه در فارسی: وانش پافند پاد آفند ایستادگی راندن پس زدن همدیگر را راندن و دور کردن دفاع کردن: از بیم جان دلها بر مرگ نهاده بمدافعه و مقابله بایستادند، حمایت و جانبداری کردن از کسی جمع مدافعات
مدافعه: خداوند عالم را بمرافعت و مخالفت ایشان رکاب همایون بباید رنجانید و کار دشمن ضعیف داشت
یکدیگر را دفع کردن
دفاع کردن، یکدیگر را دفع کردن، همدیگر را پس زدن
منفعت ها، چیزهایی که موجب نفع بشود، فایده ها، سودها، بهره ها، سودمند بودن، جمع واژۀ منفعت
یکدیگر را دفع کننده در کارزار
جمع مدمع، کنج چشم ها اشک ها اشکجای ها جمع مدمع: محلهای اشک مجراهای اشک، کنج چشمها، اشکها: شبی از شبهای زمستان که مزاج هوا افسره بود و مفاصل زمین درهم افسره سیلان از مدامع سبلان منقطع شده