- مخیوط (مَخْ)
جامۀ دوخته شده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مخیط شود
معنی مخیوط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مَ)
لغت نامه دهخدا
آمیخته شده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آمیخته و درهم و شوریده و سرشته. (ناظم الاطباء).
- مخلوط شدن،آمیخته شدن. (ناظم الاطباء).
- مخلوط کردن، آمیختن و سرشتن و شوریدن. (ناظم الاطباء)
- مخلوط شدن،آمیخته شدن. (ناظم الاطباء).
- مخلوط کردن، آمیختن و سرشتن و شوریدن. (ناظم الاطباء)
(مَخْ)
لغت نامه دهخدا
مرد خال ناک. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). دارای خال. (ناظم الاطباء). رجوع به مخیل شود
((مَ))
فرهنگ فارسی معین
از اشکال هندسی شبیه به کله قند که قائده اش دایره است و به نقطه ای در بالا که رأس نام دارد منتهی می شود
مخلوط، مختلط
