جدول جو
جدول جو

معنی مخیلات - جستجوی لغت در جدول جو

مخیلات
جمع واژۀ مخیله، قوۀ تخیل، تصور، مرکز تخیل در مغز
تصویری از مخیلات
تصویر مخیلات
فرهنگ فارسی عمید
مخیلات
(مُ خَیْ یَ)
در نزد اهل منطق، مخیلات عبارت است از قضایای مسلمه یا غیرمسلمه، راست یا دروغ که با تخیل آنها قبض و بسطی در نفس پیدا شود و نفس آدمی از آن متأثر گردد مانند آنکه بگوئی شراب مانند یاقوتی سیال است و یا عسل تلخ و مهوع، که تخیل اولی سبب رغبت و دومی باعث نفرت می گردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 454) (از تعریفات جرجانی). عبارت از قضایا و مقدماتی هستند که نفس را بجنبانند تا بر چیزی حرص آرد یا از چیزی نفرت گیرد و باشد که نفس داند که دروغ اند. (از دانشنامه ص 127). عبارت از قضایائی هستند که در نفس اثر شگفتی آوری گذاشته موجب قبض و بسط شوند، و قیاسی که مرکب از متخیلات است شعر نامند. (از دستورالعلماء ج 3 ص 141) (از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی)
لغت نامه دهخدا
مخیلات
جمع مخیله، گمانیده ها پنداشته ها، جمع مخیله، گماننده ها پندارندگان پندارنده ها جمع مخیله (مخیل) جمع مخیله (مخیل)، قضایا و مقدماتی هستند که نفس را بجنبانند تا بر چیزی حرص آرد یا از چیزی نفرت گیرد و باشد که نفس داند که دروغند. در دستور آمده: مخیلات عبارت از قضایایی هستند که در نفس اثر شگفت آوری گذاشته و موجب قبض و بسط شوند و قیاسی را که مرکب از مخیلات است شعر نامند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مالیات
تصویر مالیات
پولی که دولت از اشخاص و مؤسسات می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبالات
تصویر مبالات
اهتمام، توجه، اعتنا، در امری فکر و اندیشه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
گذاشتن. (آنندراج). رجوع به مخالاه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ)
مخیله. پندار و خیال: و در اصابت حیلت و تقویت پندار و مخیلت می افزاید. (ترجمه محاسن اصفهان ص 93)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
جمع واژۀ ممیله. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَیْ یَ)
پیمودنیها چون گندم و جو، در زمانهای پیش و هم اکنون در پاره ای دیهها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
خرمابنان. درختان خرما. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَیْ یَ)
نام موضعی است و در شعر امروءالقیس آمده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تَ خَیْ یُ)
جمع واژۀ تخیل. در نفایس الفنون آرد: و آن قضایایی بود که تأثیر کنند در نفس یا انبساطی یا انقباضی یا تسهیل امری یا تهویل یا تعظیم یا تحقیر آن (که مبادی شعر است). رجوع به شعر شود، موهومات و چیزهای موهومی و خیالی و توهمی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخییلات
تصویر تخییلات
جمع تخییل. توهمات، جمع تخیل
فرهنگ لغت هوشیار
باج و خراج، سهمی است که بموجب اصل تعاون و بر وفق مقررات هر یک از سکنه کشور موظف است که از ثروت و در آمد خود بمنظور تامین هزینه های عمومی و حفظ منافع اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی کشور بقدر قدرت و توانائی خود بدولت بدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قایلات
تصویر قایلات
جمع قایله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایعات
تصویر مایعات
جمع مائعه، آبگونگان جمع مایعه (مایع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبدلات
تصویر مبدلات
جمع مبدله، ورتیکان، دگرگشتگان، دگردیسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمایلات
تصویر تمایلات
جمع تمایل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمثیلات
تصویر تمثیلات
جمع تمثیل کنایات و مثالها و استعارات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمویلات
تصویر تمویلات
جمع تمویل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمهیلات
تصویر تمهیلات
جمع تمهیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلیلات
تصویر تخلیلات
جمع تخلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتیلات
تصویر رتیلات
سوسندیسیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلیات
تصویر تخلیات
جمع تخلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخلیات
تصویر دخلیات
زرین پران هزار آوایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیالات
تصویر خیالات
پندارها جمع خیال توهمات، تخیلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیلیات
تصویر خیلیات
تک سمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخلات
تصویر مخلات
توبره که بادانه پرکرده بدهان اسب بندند علف دان، چنته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممیلات
تصویر ممیلات
زنان دلفریب زنان لوند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متخیله، پنداشتگان، جمع متخیله، پندار مندان باد ساران ابر تنان جمع متخیله: از مقدمه ها که اندر قیاسها بگیرند و بکار برند... سیزده گونه اند: یکی اولیات و یکی محسوسات... . و یکی متخیلات، جمع متخیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخیلات
تصویر تخیلات
پندارشها پنداشته ها جمع تخیل
فرهنگ لغت هوشیار
فکر کردن در امری اندیشیدن، اهتمام کردن، یا بی مبالات. بدون تفکر بی اندیشه: و از اقدام بی تحاشی آن قوم بر قصد ولایت چنو پادشاهی قادر و قاهر و اقتحام بی مبالات آن جماعت در غمار دیار... شکسته شد، بی قید و بند سهل انگار: ... هنرمند خوبی است لیکن در کارهایش کمی بی مبالاتی است. اهتمام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخلات
تصویر مخلات
((مِ))
توبره، چنته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
باج، پاژ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمایلات
تصویر تمایلات
گرایش ها
فرهنگ واژه فارسی سره