جدول جو
جدول جو

معنی مخیریق - جستجوی لغت در جدول جو

مخیریق
(مُ خَ)
یکی از علماء متمول و ثروتمند یهود بود که در زمان حضرت رسول مسلمان شد و اموالش را به پیغمبر بخشید، تا در هر راهی که لازم باشد خرج کند. وی در جنگ احد شهید شد، و در حدیث آمده است که: مخیریق سائق یهود و سلمان سائق فارسی و بلال سائق حبشه. (از اعلام زرکلی ج 8 ص 75). و رجوع به الاصابه ج 5 ص 73 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخاریق
تصویر مخاریق
مخراق ها، فریب و دروغ ها، جمع واژۀ مخراق
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
جمع واژۀ مخراق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به مخراق شود، جمع واژۀ مخرقه. دروغها و نیرنگها: و لاتزال مخاریقه مشتبهه و جائزه هناک الی ان یطلع علیه هذا. (تجارب الامم ج 6 ص 394). و بعد هذا چون دیگر اقوال و افعال آن جهال ضلال که همه مخاریق بواریق بودی. (جهانگشای جوینی). مارافسای نیک به تأمل دراو نگاه کرد مرده پنداشت گفت دریغا اگر این مار را زنده بیافتمی هیچ ملواحی دام مخاریق دنیا را به از این ممکن نشدی. (مرزبان نامه چ قزوینی چ 1317 ص 244)
لغت نامه دهخدا
جمع مخراق، فوته های پیچیده، کار بران سر انجام دهندگان، جوانمردان، دهشمندان، نیک بالایان، گاوان جمع مخراق. سخاوتمندان اشخاص سخی جوانمردان، مردان نیکو اندام، اشخاص کاربر، آنچه کودکان با آن بازی کنند، گاوان دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخبر، پیامگویان گزارشگران دخشکر سانان دا کان جمع مخبر در حالت نصبی و جری (درفارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخانیق
تصویر مخانیق
جمع مخنقه، گردن بندها خپه کن ها جمع مخنقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاریط
تصویر مخاریط
ماران پوست افکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
در تازی نیامده راینیتاری سالاری مدیر بودن مدیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساریق
تصویر مساریق
بنگرید به ماساریقا
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشیر، سگالشگران رایزنان نمارندگان جمع مشیر در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاریق
تصویر مخاریق
((مَ))
جمع مخراق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
((مُ یَّ))
مدیر بودن، مدیری، علم و هنر متشکل کردن، همآهنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
گردانش، گردانندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
إدارةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
Administration, Directorship, Management, Stewardship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
administration, direction, gestion
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
administração, direção, gestão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
yönetim, yöneticilik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
انتظامیہ , انتظامیہ , انتظام , نگہبانی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
การบริหาร , การบริหาร , การจัดการ , การบริหาร
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
usimamizi, uongozi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
ניהול , נִיהוּל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
管理 , 監督職
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
行政 , 管理
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
관리 , 감독직 , 관리
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
প্রশাসন , পরিচালনা , ব্যবস্থাপনা , পরিচালনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
administrasi, kepemimpinan, manajemen, pengelolaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
Verwaltung, Direktion, Management
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
प्रशासन , प्रबंधक , प्रबंधन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
amministrazione, direzione, gestione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
administración, dirección, gestión
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
administratie, directie, beheer, rentmeesterschap
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
адміністрація , керівництво , управління
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
administracja, zarządzanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
управление , руководство
دیکشنری فارسی به روسی