جدول جو
جدول جو

معنی مخنشل - جستجوی لغت در جدول جو

مخنشل
(مُ خَ شَ)
لرزنده از کلانسالی و پیری. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). لرزنده از کلانی سال و پیری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ خَ جِ)
کسی که زناشوئی کند با زن دفزک بی شرم و بدزبان و گول. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَنْ نَ شَ)
زن که در آن بقیه ای از جوانی است. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به متخنشه شود
لغت نامه دهخدا
(مُفَ شِ)
پراکنده و پریشان کننده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد بی باک. گویند: اتانا مفنشلا لحیته، ای مفنشئاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
(خَ شَ)
شتر تیزرو و ستبر و سخت و درگذرنده. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَشْ شَ)
فرومایه و دون. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رذل و فرومایۀ دون. (ناظم الاطباء) ، رجل مخشل، مرد آراسته به زیور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ شَ)
آلت گوشت کشیدن از دیگ. (منتهی الارب) (آنندراج). ابزاری آهنین که بدان گوشت از دیگ برمی کشند. (ناظم الاطباء). منشال. ج، مناشل. (اقرب الموارد). رجوع به منشال شود
لغت نامه دهخدا
(مُ شَل ل)
رانده شده، سیل به رفتن درآمده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انشلال شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از منشل
تصویر منشل
اگه چنگک
فرهنگ لغت هوشیار