جدول جو
جدول جو

معنی مخمخه - جستجوی لغت در جدول جو

مخمخه
(شَف ف / شِف ف)
بیرون آوردن مغز. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
رنج، زحمت، گرفتاری
فرهنگ فارسی عمید
(مُ خَ)
مغز استخوان که به مکیدن برآید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از محیط المحیط) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ خَ)
شاه مخیخه، گوسپند فربه با استخوان پرمغز. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گوسپندی فربه بااستخوان که استخوانهای وی پرمغز باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَ خِ)
منگنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به منگیدن شود، کسی که به زشت ترین نوعی خورد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَمْ مَ رَ)
سپیدسر از گوسپند و اسب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زن متکبری که خوشبوی می بوید. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَمْ مَ سَ)
مسئله ای است از مسائل فرائض که در آن پنج صحابی اختلاف کرده اند، علی (ع) و عثمان و ابن مسعود و زید وابن عباس رضی اﷲعنهم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَمْ مِ سَ)
فرقه ای از غلاه که می گفتند ’سلمان فارسی’ و ’مقداد’ و ’عمار’ و ’ابوذر غفاری’ و ’عمر بن امیۀ ضیمری’ از طرف خداوند مأمور ادارۀ مصالح عالمند و به سلمان مقام رسالت میدادند. (خاندان نوبختی اقبال ص 263). به صیغۀ اسم فاعل باب تفعیل، به نوشتۀ مقباس مامقانی و مستظرفات بروجردی، عنوان فرقه ای است از غالی مذهبان که پنج نفر. سلمان و ابوذر ومقداد و عمرو بن امیۀ ضمری را از طرف رب جلیل که به زعم ایشان حضرت امیر المؤمنین (ع) است پیغمبر و موکل بمصالح عالم دانند. (ریحانه الادب ج 5 ص 265). آنچه از عقیدۀ قاسم کرخی و فرزندانش برمی آید آن است که مخمسه معتقد بودند محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین به صورت اشباح نور لم یزل ولایزال خواهند بود و به همین جهت است که آنان را مخمسه خوانند. (معجم البلدان ج 7 ص 236 ذیل کرخ البصره). مخمسه حضرت امام حسین (ع) را.... غایب و مستتر و حجت منتظر می دانند. (روضات الجنات چ قدیم ص 555 مکرر)
لغت نامه دهخدا
مخمصه در فارسی گرسنگی، رنج، درد سر گرفتاری گرسنگی مفرط، سوزش و رنجی که از گرسنگی در شکم پیدا شود، رنج زحمت، پیچیدگی کار اشکال. یا در (به) مخمصه گرفتار شدن، دچار اشکال شدن
فرهنگ لغت هوشیار
مخمسه در فارسی مونث مخمس: پنجینه، پنجگوشه، پنج باوریان گروهی که پنج تن از یاران پیامبر (ص) را گردانندگان راستین جهان می دانستند سلمان مقداد عمار ابوذر غفاری و عمر بن امیه صیمری مونث مخمس جمع مخمسات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
((مَ مَ صَ یا ص))
گرسنگی، خالی بودن معده، رنج، زحمت، گرفتاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
هچل
فرهنگ واژه فارسی سره
اشکال، دردسر، قید، سختی، دشواری، گرفتاری، گیرودار، مخاطره، گرسنگی، رنج، زحمت، بدبختی، غم بزرگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
مأزقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
Predicament
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
situation difficile
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
apuro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
situação difícil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
missliche Lage
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
trudne położenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
затруднительное положение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
складне становище
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
مشکل صورتحال
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
বিপদজনক অবস্থা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
สถานการณ์ลำบาก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
hali ngumu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
苦境
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
困境
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
מצב קשה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
곤경
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
çıkmaz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
benarde situatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
कठिन स्थिति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
situazione difficile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
kesulitan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی