جدول جو
جدول جو

معنی مخمخم - جستجوی لغت در جدول جو

مخمخم
(مُ خَ خِ)
منگنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به منگیدن شود، کسی که به زشت ترین نوعی خورد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
پاک دل از کینه و حسد. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). مخموم القلب، پاک که در او غل و حسد نباشد. (دهار چ بنیاد فرهنگ) ، روفته شده، حبس شده در قفس ماکیان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَف ف / شِف ف)
بیرون آوردن مغز. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(خِ خِ)
پستان گوسپند که بسیارشیر باشد، گیاهی خاردار که خارش باریک و به هر در آویزند بچسبد و در سواد قاهره بهمرسد و دانه اش بخورد شتر دهند. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خُ خُ)
جانور کوچک دریایی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خُ خُ)
رستنی که آن را خاکشی وشفترک نیز گویند. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خمخم
تصویر خمخم
پر شیر، شفترک از گیاهان شب بوی شاهی خرچنگ
فرهنگ لغت هوشیار