جدول جو
جدول جو

معنی مخماش - جستجوی لغت در جدول جو

مخماش
(مِ)
مخماس (به معنی پنهان) شهر سبطبن یامین که در جنگ شاول و یوناتان با فلسطینیان مشهور شد. این نقطه به مسافت 5 میل به شمال اورشلیم است و آثار ستونها و استخرهای باستانی در آنجا مشاهده میشود. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخمش
تصویر مخمش
مخدوش، خدشه دار، خراشیده
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
زن آرایندۀ چشم خود. (منتهی الارب). رأراه. (اقرب الموارد) ، آن که وقت نگاه چشم خود را بسیار جنباند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
چوب خطکش چرم دوزان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، چوب سرکج. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مخرش و مخرشه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
هرچه بکارنیامدنی و دورافکندنی است مانند خار و خلاشه و ریزه های دم مقراض و تیشه و اره. (ناظم الاطباء). آنچه از دم قیچی و تیشه در وقت هرس فضول آید. فضول. افکندنی. خاش و خماش:
که حکیمان جهانند درختان خدای
دگر این خلق همه خار و خسانند و خماش.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
پکمال (خط کش خط کش چرمگران)، کجه چوب سر کج چوب سر کج، خط کش چرم دوزان
فرهنگ لغت هوشیار
خراشدار خدشه وارد آمده: مخدوش: هفتاد بار توبه کند شب رسول حق تو به شکن حق است که توبه مخمش است. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخراش
تصویر مخراش
((مِ))
چوب سر کج، خط کش چرم دوزان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخمش
تصویر مخمش
((مُ خَ مَّ))
خدشه وارد آمده، مخدوش
فرهنگ فارسی معین