- مخلوط
- آمیخته، درهم
معنی مخلوط - جستجوی لغت در جدول جو
- مخلوط
- آمیخته شده، درهم شده، به هم آمیخته
- مخلوط
- آمیخته شده، در هم و شوریده
- مخلوط ((مَ))
- آمیخته شده، به هم آمیخته، به گونه ای که قابل جداسازی باشند، مقابل محلول
- مخلوط
- misturado
- مخلوط
- gemischt
- مخلوط
- mieszany
- مخلوط
- смешанный
- مخلوط
- змішаний
- مخلوط
- gemengd
- مخلوط
- mezclado
- مخلوط
- mélangé
- مخلوط
- मिला हुआ
- مخلوط
- campuran
- مخلوط
- karışık
- مخلوط
- מעורב
- مخلوط
- mchanganyiko
- مخلوط
- মিশ্রিত
- مخلوط
- مخلوط
- مخلوط
- ممزّجٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مخلوطه در فارسی مونث مخلوط بنگرید به مخلوط مونث مخلوط
آفریده
مقابل خالق، آفریده شده، ساخته شده، انسان
کسی که از مقام خود برکنار شده، برکنده شده
چاییده سرما خورده
تراشیده شده، یکی از اشکال هندسی که شکل کله قندی دارد
آفریده شده، ساخته شده
کسی که از مقام خود افتاده باشد
مرد مجوش، به هم زننده: کار دیگران را