- مخفی
پنهان، پوشیده
معنی مخفی - جستجوی لغت در جدول جو
- مخفی (مَ)
ملا مخفی رشتی از ندمای مجلس امام قلی خان حاکم فارس بود. او مردی حقیرالجثه بود و معتاد به کوکنار، کسی گفتش که کوکنار از وجود تو چیزی باقی نگذاشت. درجواب گفت که گناه از کوکنار نیست چون رسم است که کتّاب اقطار عالم در اول مکاتبت می نویسند ’مخفی نماناد’ لهذا آنچه از من باقیمانده غنیمت است. از اوست:
ز سوز عشق ز آنگونه دوش تن می سوخت
که همچو شعلۀ فانوس در کفن می سوخت
حدیث عشق تو در نامه ثبت می کردم
سپندوار نقط بر سر سخن می سوخت
ز سوز سینۀ مخفی شد اینقدر معلوم
که همچو خس مژه اش در گریستن می سوخت.
رجوع به آتشکدۀ آذر و تذکرۀ نصرآبادی شود
ز سوز عشق ز آنگونه دوش تن می سوخت
که همچو شعلۀ فانوس در کفن می سوخت
حدیث عشق تو در نامه ثبت می کردم
سپندوار نقط بر سر سخن می سوخت
ز سوز سینۀ مخفی شد اینقدر معلوم
که همچو خس مژه اش در گریستن می سوخت.
رجوع به آتشکدۀ آذر و تذکرۀ نصرآبادی شود
- مخفی
پنهان، پوشیده، نهفته، نهان
- مخفی ((مَ یّ))
پنهان، پوشیده
- مخفی
نهفته، پنهان، نهان، ناپیدا
- مخفی
پنهان، خفی، مستور، مکتوم، ناآشکار، ناپیدا، نامشهود، نامرئی، ناهویدا، نهان، نهفته، زیرجلی، سری
متضاد: آشکارا، آشکار، هویدا
متضاد: آشکارا، آشکار، هویدا
- مخفی
مختفي
- مخفی
Clandestine, Covert, Latent, Secret, Masked, Sneaky
- مخفی
clandestin, caché, latent, masqué, secret, sournois
- مخفی
clandestino, encubierto, latente, enmascarado, secreto, astuto
- مخفی
clandestino, encoberto, latente, mascarado, secreto, astuto
- مخفی
heimlich, geheim, latent, maskiert
- مخفی
tajny, ukryty, zamaskowany, przebiegły
- مخفی
тайный , скрытный , скрытый , секретный , хитрый
- مخفی
таємний , прихований , замаскований , секретний , хитрий
- مخفی
مخفی، پنهان شده است
- مخفی
خفیہ , پوشیدہ , مخفی , نقاب پوش , چالباز
- مخفی
গোপন , গোপন , সুপ্ত , মুখোশ পরা , গোপন , ধূর্ত
- مخفی
ลับ , ซ่อนเร้น , แฝงอยู่ , สวมหน้ากาก , ลับ , ขี้โกง
- مخفی
siri, fiche, alivaa kifuniko cha uso, mdanganyifu
- مخفی
密かな , 隠れた , 潜在的 , 仮面をつけた , 秘密の , ずるい
- مخفی
秘密的 , 隐秘的 , 潜在的 , 戴面具的 , 偷偷摸摸的
- مخفی
סודי , סמוי , חבוי , מחופש , ערמומי
- مخفی
clandestien, verborgen, latent, gemaskerd, geheim, sluw
- مخفی
gizli, maskeli, sinsi
- مخفی
tersembunyi, laten, bertopeng, rahasia, licik
- مخفی
गुप्त , गुप्त , मुखौटा पहने हुए , चालाक
- مخفی
clandestino, nascosto, latente, mascherato, segreto, furbo
- مخفی
은밀한 , 숨겨진 , 잠재적인 , 가면을 쓴 , 비밀의 , 교활한
