- مخزقه
- جنگ افزار
معنی مخزقه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سخن ساختگی و نیرنگ، دروغ، سخن سازی
زنجیری که به گردن گناهکاران می بستند، گلوبند
تور ماهیگیری
مخنقه در فارسی گردن بند، خبه کن گردن بند قلاده: و امیر را یافتم آنجا برزبر تخت نشسته پیراهن توزی (برتن) و مخنقه در گردن، آلت خفه کردن ریسمانی که شخص را باآن خفه کنند: ... و منطقه فرمان تو از مخنقه چنگال متعدیان ما را نگاه دارد، جمع مخانق مخانیق
مخزنه در فارسی مخزن بنگرید به مخزن مخزن: دست تو بسیکی و بزلفی که ازو دست چون مخزنه مشک فروشان شود از شم. (فرخی)
مخزات در فارسی: بد بیاری مایه خواری مایه رسوا یی
شرمندگی، تیرگی، دروغ، فریب
شانه که بر سر کشند، چنگال، کج بیل، دو شاخه