شرم کننده و خاموش از خواری نه از حیا. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شرمسار و ساکت و بی صدا و آنکه از شرم و حیا آهسته حرف می زند. (ناظم الاطباء) ، مائل گردنده به لهو. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مایل به لهو و لعب. (ناظم الاطباء). و رجوع به اخراد شود
شرم کننده و خاموش از خواری نه از حیا. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شرمسار و ساکت و بی صدا و آنکه از شرم و حیا آهسته حرف می زند. (ناظم الاطباء) ، مائل گردنده به لهو. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مایل به لهو و لعب. (ناظم الاطباء). و رجوع به اخراد شود
سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فسان، فسن، سان، سان ساو، سنگ ساو، سامیز، مسنّ، نوعی شیرینی که با گندم سبزکرده، آرد، شکر و روغن درست می کنند
سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فَسان، فَسَن، سان، سان ساو، سَنگ ساو، سامیز، مِسَنّ، نوعی شیرینی که با گندم سبزکرده، آرد، شکر و روغن درست می کنند
درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد،، آس، آسمار، مرسین مورد اسپرم: در علم زیست شناسی نوعی مورد با برگ های پهن و زرد
درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد،، آس، آسمار، مَرسین مورد اسپرم: در علم زیست شناسی نوعی مورد با برگ های پهن و زرد
برندۀ گوشت و جداکننده و برندۀ اندامهای گوشت را جداجدا. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که گوشت را می برد و پاره پاره میکند. (ناظم الاطباء) ، نخل خرما که پخته گردد اکثر بار آن و کلان شود غوره های باقی آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خرمابنی که بیشتر بار آن پخته شده و مابقی غوره های آن کلان گشته باشد. (ناظم الاطباء)
برندۀ گوشت و جداکننده و برندۀ اندامهای گوشت را جداجدا. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که گوشت را می برد و پاره پاره میکند. (ناظم الاطباء) ، نخل خرما که پخته گردد اکثر بار آن و کلان شود غوره های باقی آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خرمابنی که بیشتر بار آن پخته شده و مابقی غوره های آن کلان گشته باشد. (ناظم الاطباء)
سر گشته درنده پاره پاره گرداننده، بسیار دروغگو متحیر گرداننده سرگشته کننده. پاره کرده دریده. پاره پاره کننده درنده، بسیار دروغگو: بهر محل محققان را مخراق زن این مخرقان را. (تحفه العراقین در اینجا مراد از مخرقان فیلسوفان است)
سر گشته درنده پاره پاره گرداننده، بسیار دروغگو متحیر گرداننده سرگشته کننده. پاره کرده دریده. پاره پاره کننده درنده، بسیار دروغگو: بهر محل محققان را مخراق زن این مخرقان را. (تحفه العراقین در اینجا مراد از مخرقان فیلسوفان است)