- مخرب
- ویرانگر
معنی مخرب - جستجوی لغت در جدول جو
- مخرب
- خراب کننده، ویران کننده
- مخرب
- ویران کننده، نا آباد گرداننده
- مخرب ((مُ خَ رِّ))
- ویران کننده
- مخرب
- Destructively
- مخرب
- destrutivamente
- مخرب
- zerstörerisch
- مخرب
- destrukcyjnie
- مخرب
- разрушительно
- مخرب
- руйнівно
- مخرب
- destructief
- مخرب
- destructivamente
- مخرب
- de manière destructrice
- مخرب
- distruttivamente
- مخرب
- विनाशकारी रूप से
- مخرب
- ধ্বংসাত্মকভাবে
- مخرب
- dengan cara merusak
- مخرب
- yıkıcı bir şekilde
- مخرب
- 파괴적으로
- مخرب
- הרסני
- مخرب
- kwa uharibifu
- مخرب
- อย่างทำลายล้าง
- مخرب
- تدميريٌ
- مخرب
- تباہ کن طریقے سے
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برونگاه
خبررسان، خبرنگار
کار آزموده
ویران در زبانزد) عرض (سنگی است که در آن ویرانی پدید آید وآن انداختن م و ن از مفاعلین است شکافته گوش آنست که میم اول و نون آخر (مفاعیلن) را بیندازند تا (فاعیل) بماند آنرا به (مفعول) تبدیل کنند و اسم این زحاف (خرب) است و اسم جزئی که عمل (خرب) در آن واقع شود (اخرب)
اریب، اریبانه
باختر
خبر دهنده، آگاه کننده
برآمدگی کوه، دماغه کوه
مخروبه، خراب، ویران شده