مرکّب از: خ رء، آبخانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جای لازم و آبخانه و کنار آب وفرناک. (ناظم الاطباء). و در آن دو لغت دیگر آمده: ’مخراه’ به قلب همزه به الف، و مخروءه به ضم راء. (منتهی الارب) (از آنندراج)
مُرَکَّب اَز: خ رء، آبخانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جای لازم و آبخانه و کنار آب وفرناک. (ناظم الاطباء). و در آن دو لغت دیگر آمده: ’مَخراه’ به قلب همزه به الف، و مخروءه به ضم راء. (منتهی الارب) (از آنندراج)
دروغ: و پرده از روی کار و مخرقۀ او برخاست و رسوا شد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 64). ابر سیه را شمال کرده بود بدرقه بدرقۀ رایگان بیطمع و مخرقه. منوچهری. رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم. منوچهری. خرقه پوشان گشته اند از بهر زرق ومخرقه دین فروشان گشته اند از آرزوی جاه و مال. سنائی. از دل خرقه سوز مخرقه ساز بیش از این گرد کوی آز متاز. سنائی. صدق به صدق، مخرقه یله کن ساز کشتی به بحر در، خله کن. سنائی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از روی مخرقه همه دعوی دین کنند وز کوی زندقه بجز اهل فتن نیند. خاقانی. کژخاطران که عین خطا شدصوابشان مخراق اهل مخرقه مالک رقابشان. خاقانی. و رجوع به معنی اول مادۀ قبل شود
دروغ: و پرده از روی کار و مخرقۀ او برخاست و رسوا شد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 64). ابر سیه را شمال کرده بود بدرقه بدرقۀ رایگان بیطمع و مخرقه. منوچهری. رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم. منوچهری. خرقه پوشان گشته اند از بهر زرق ومخرقه دین فروشان گشته اند از آرزوی جاه و مال. سنائی. از دل خرقه سوز مخرقه ساز بیش از این گرد کوی آز متاز. سنائی. صدق به صدق، مخرقه یله کن ساز کشتی به بحر در، خله کن. سنائی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از روی مخرقه همه دعوی دین کنند وز کوی زندقه بجز اهل فتن نیند. خاقانی. کژخاطران که عین خطا شدصوابشان مخراق اهل مخرقه مالک رقابشان. خاقانی. و رجوع به معنی اول مادۀ قبل شود
ابن نوفل بن اهیب بن عبد مناف الزهری القرشی، مکنی به ابوصفوان یکی از اصحاب پیغمبر و عالم به انساب عرب بود. وی عمری طولانی داشت و در حدود 115 سال زندگی کرد و در زمان عثمان نابینا شد و در سال 54 هجری قمری در مدینه درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 8 ص 72)
ابن نوفل بن اهیب بن عبد مناف الزهری القرشی، مکنی به ابوصفوان یکی از اصحاب پیغمبر و عالم به انساب عرب بود. وی عمری طولانی داشت و در حدود 115 سال زندگی کرد و در زمان عثمان نابینا شد و در سال 54 هجری قمری در مدینه درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 8 ص 72)