جدول جو
جدول جو

معنی مخذعه - جستجوی لغت در جدول جو

مخذعه
(مِ ذَ عَ)
کارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ ذَ قَ)
دبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد). کون و دبر. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مِ ذَ فَ)
چوبی که به ابهام و سبابه گرفته بدان سنگ ریزه اندازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (از محیط المحیط). چوبی که با دست گرفته و بدان سنگریزه اندازند. (ناظم الاطباء) ، فلاخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، دبر. (منتهی الارب) (آنندراج). کون و دبر. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ)
مذع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به مذع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ خَذْ ذِ)
برنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تخذیع شود، ختنه کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَذْ ذَ)
کباب. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، هر نبات که اعلای وی خورده و بریده شده باشد یا بریده شده اطراف آن و پاره پاره کرده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). پاره پاره شده و قیمه شده و خردشده بدون آنکه از هم جدا گردد و گیاه که بالای وی خورده و بریده شده باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا