- مخدرات
- زنان پرده نشین، خانمهای با حجاب و پرده نشین و پاکدامن و با شرم و حیا
معنی مخدرات - جستجوی لغت در جدول جو
- مخدرات ((مُ خَ دَّ))
- جمع مخدره
- مخدرات
- زن پرده نشین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرنوشت ها، نصیب ها، قسمت ها
جمع مخدره، پرد گیان
سرنوشتها، تقدیرات، قسمتها
آشفتگی ها، پریشانی ها، اندوهها
جمع مخده، پشتی ها ناز بالش ها جمع مخده: و اصناف صندلیهای مخصوص و مخدات مستحدث
فرانسوی آبانه
جمع تحدر
جمع تخدیر
جمع تکدر
به گونه رمن کالاهای فرستاده فرستاده ها فرستگان جمع صادره آنچه از محلی خارج کنند و به جای دیگر فرستند، کالاهایی که از کشوری به کشوری دیگر ارسال شود مقابل واردات
با هم رفتن، هم قدم شدن، با یکدیگر برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
حواس پنجگانه، در علم زیست شناسی بویایی، چشایی، لامسه، شنوایی و بینایی، حواس خمسه
جمع واژۀ مخیله، قوۀ تخیل، تصور، مرکز تخیل در مغز
اشیا و اموالی که از کسی باقی مانده، اشیا و لوازم خانه، خوردنی هایی که به عنوان چاشنی به غذای اصلی اضافه شده یا همراه آن خورده می شود
هیدرات، ترکیبی که در ساختمان شیمیایی خود دارای آب باشد
همۀ موجوداتی که در زمین و آسمان و فضای کیهانی وجود دارند
جمع غادره، بیوند گران مونث غادر، جمع غادرات غوادر
جسمیات، مقابل مجردات، هر چیز که مادی باشد
جمع مبدله، ورتیکان، دگرگشتگان، دگردیسان
جمع مبدعه، نو پدیدان آفریدگان، جمع مبدعه، نو یابان جمع مبدعه (مبدع) چیزهای تازه پدید آمده آفریده ها: و بعد از وقوف بر حقایق آن گرد دقایق مبدعات برآمدم، جمع مبدعه
جمع مبدده متفرقات پراکنده ها
برابری و نبرد کردن با کسی در کاری
جمع مبصره، جمع مبصره، جمع مبصره
جمع مبشره، مژده دادگان مژده یافتگان، جمع مبشره، مژده دهندگان، بادهای باران انگیز جمع مبشره، جمع مبشره: مژده دهنده ها، معجزات رسول ص پیش از نبوت مقابل معجزات بینات: مبشرات آنست (معجزاتی است) که پیش از ظهور خورشید رسالت او (پیامبر ص) ظاهر شده است
مبسرات به گونه رمن بادهای باران انگیز
جمع مبرده، سردکن ها، خنکی ها سردی ها جمع مبرده. سرد کننده ها، ادویه سرد که بمزاج سردی بخشند
جمع متدبره، اندیشندگان ژرفکاوان جمع متدبره
جمع مثمره، جمع مثمره
جمع مجرده، اماتکان سیامکان جمع مجرده (مجرد) توضیح عقول و نفوس را گویند
با هم رفتن، با هم برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
نرمی، لطف، مماشات، مدارا
جمع مخیله، گمانیده ها پنداشته ها، جمع مخیله، گماننده ها پندارندگان پندارنده ها جمع مخیله (مخیل) جمع مخیله (مخیل)، قضایا و مقدماتی هستند که نفس را بجنبانند تا بر چیزی حرص آرد یا از چیزی نفرت گیرد و باشد که نفس داند که دروغند. در دستور آمده: مخیلات عبارت از قضایایی هستند که در نفس اثر شگفت آوری گذاشته و موجب قبض و بسط شوند و قیاسی را که مرکب از مخیلات است شعر نامند