جدول جو
جدول جو

معنی مختشب - جستجوی لغت در جدول جو

مختشب
(مُ تَ شِ)
کسی که بدون فکر بسیار و تصنع شعر گوید. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که شعری می گوید چنانکه در یاد وی می آید بدون فکر و تصنع. (ناظم الاطباء) ، کسی که ناهموار می تراشد کمان و تیر را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به اختشاب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ خَشْ شِ)
شتری که چوب یا گیاه خشک خورد. (آنندراج). شتر خورندۀ چوب ویا گیاه خشک. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخشب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لِ)
فریبنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختلاب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَطِ)
خواستگاری کننده زن را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که خواستگاری می کند زن را. (ناظم الاطباء) ، آن که می خواند کسی را در عروسی زنان قبیلۀ خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختطاب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ضِ)
رنگ کننده خود را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رنگ کرده و کسی که خود را رنگ می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به اختضاب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شِ)
فروتنی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فروتن و متواضع وفروتنی کرده. (ناظم الاطباء). و رجوع به اختشاع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شِ)
نیکنامی یا بدنامی خود را ورزنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه نیکنامی و یا بدنامی خود را می ورزد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اقتشاب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شِ)
درآویزنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). معلق و آویخته. (ناظم الاطباء) ، هیزم چیننده و فراهم آورنده آن را. (آنندراج) (از منتهی الارب). فراهم آورندۀ هیزم. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گردکننده گندم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انتشاب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ خَشْ شَ)
خانه از چوب ساخته شده. (از ذیل اقرب الموارد) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مختضب
تصویر مختضب
خود رنگ کرده رنگ نهاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخشب
تصویر مخشب
خانه چوبین
فرهنگ لغت هوشیار