جدول جو
جدول جو

معنی مخبخب - جستجوی لغت در جدول جو

مخبخب(مُ خَ خَ)
مخبخبه. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ خَ خَ بَ)
ابل مخبخبه، شتران بسیار و شتران نیکو و خوب و کل من رآها قال ما احسنها. (منتهی الارب). شتران بسیار و فربه و نیکو که هرکس آنها را بیند تحسین می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ حَ)
فروهشته و نرم گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ارتخاء. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) ، لاغر شدن بدن بعد فربهی، فرونشستن سختی گرما. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). فرونشستن مقداری از سختی گرما. (نشوءاللغه ص 14)
لغت نامه دهخدا
(خَ خَ)
آواز بوسه. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). چپچاپ:
سودای پیرمرد حریص و زن جوان
تا روز بوسه های جوانانه خبخب است.
(ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَبْ بِ)
فریبنده و خیانت کننده و گربزی نماینده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). فریبنده و گمراه کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خبخب
تصویر خبخب
آواز بوسه
فرهنگ لغت هوشیار