جدول جو
جدول جو

معنی مخباءه - جستجوی لغت در جدول جو

مخباءه
(مُ خَبْ بَ ءَ)
زن بسیار پنهان کرده شده. (منتهی الارب) (آنندراج). پوشیده و جاریۀ پرده نشین و گفته اند دختر نزدی’ به بلوغ. (از اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
مخباءه
(مُ بَ ءَ)
دختر مخدره که هنوز متزوج نشده. (منتهی الارب) (آنندراج). دختر مخدره ای که هنوز شوهر نکرده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخابره
تصویر مخابره
خبر دادن، خبر گرفتن، مکالمه به وسیلۀ تلگراف یا تلفن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ بَءْ)
از ’خ ب ء’، جای پنهان کردن چیزی. (آنندراج) (از اقرب الموارد). مخباء (م خ ب ب ء) . جائی که چیزی را پنهان می کنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَبْ بَءْ)
مخباء. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ءَ)
از ’ب وء’، جای باش. (منتهی الارب) (آنندراج). منزل. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). آرامش جا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خانه و منزل باش. (ناظم الاطباء) ، خانه زنبور عسل در کوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خانه زنبور عسل. (از اقرب الموارد) ، جای بچه در رحم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جای باش گاو و شتر. (منتهی الارب) (آنندراج). آنجا که اشتر شب گذارد. (مهذب الاسماء). شترخان. گاودانی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جای باش گاو. (ناظم الاطباء) ، خوابگاه شتران. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خوابجای گاو وحشی. (از اقرب الموارد) ، جای آمد و شد گاوان وحشی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ ءَ)
دختر. بنت و منه: ’خباءه خیر من یفعه سوء’، یعنی دختر ملازم خانه به از غلام بدکار است. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(خُ بَ ءَ)
زن ملتزم بیت. زنی که از منزل بیرون نرود. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از البستان) ، آن زن که پدید آید و پس پنهان شود. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (ازتاج العروس). منه: ’ان ابغض کنائتی الی الخباه الطلعه’، قطعه ای از پنبه. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(مِ بَ ءَ)
لتۀ حیض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خرقۀ حایض و گویند: قد اعتبأت المراءه بالمعباءه. ج، معابی. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ ءَ)
جای دیده بان. (صراح اللغه) (منتهی الارب). مرباء. رجوع به مرباء شود
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ ءَ)
ارض مجباءه، زمین سماروغ ناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
از ’خ ب ء’، چیستان پرسیدن از یکدیگر. خابأته ماکذا، چیستان گفتم او را تا در غلط افکنم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ ءَ)
مرکّب از: خ رء، آبخانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جای لازم و آبخانه و کنار آب وفرناک. (ناظم الاطباء). و در آن دو لغت دیگر آمده: ’مخراه’ به قلب همزه به الف، و مخروءه به ضم راء. (منتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متباله
تصویر متباله
گول نما
فرهنگ لغت هوشیار
مختاره در فارسی مونث مختار بر گزیده آزاد کام واکدار مونث مختار برگزیده جمع مختارات
فرهنگ لغت هوشیار
مخابره و مخابرت در فارسی: این واژه در تازی برابر است با کشتکاری که کشاورز کاشت و داشت و برداشت را انجام می دهد و از بهره کار یک سیم را به روستا خاوند می سپارد در نپی (قران مجید) آمده است: (انه نهی عن المخابره) همانا او باز داشت از کشتکاری در زبان فارسی این واژه به جای دخشکر سانی و سرو نیدن (خبر دادن) به کار می رود. خبر دادن، خبری را بوسیله تلگراف و تلفن ابلاغ کردن، ابلاغ خبری بوسیله تلگراف و تلفن. توضیح این کلمه در عربی قدیم بمعنی کشاورزی کردن آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخابره
تصویر مخابره
((مُ بَ رِ))
خبر دادن و خبر گرفتن، مکالمه به وسیله تلفن یا تلگراف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
Obtrusively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
de manière intrusive
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
intrusivamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
অনধিকারভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
押し付けがましく
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
打扰地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
참견하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
müdahaleci bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
secara mengganggu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
in modo invadente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
अतिक्रामक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
aufdringlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
intrusivamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
opdringerig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
нав'язливо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
навязчиво
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
natrętnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مخلانه
تصویر مخلانه
בצורה חודרנית
دیکشنری فارسی به عبری