جدول جو
جدول جو

معنی مخالمه - جستجوی لغت در جدول جو

مخالمه
(شُ رَ)
با کسی دوستی برزیدن. (زوزنی) (از تاج المصادر بیهقی). دوستی کردن با کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخاصمه
تصویر مخاصمه
پیکار کردن با یکدیگر، دشمنی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
با هم سخن گفتن، با یکدیگر گفتگو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخالسه
تصویر مخالسه
مخالست در فارسی: شتابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
جواب سئوال و گفت و شنیدها
فرهنگ لغت هوشیار
مخاصمت و مخاصمه در فارسی کینه ورزی دشمنی، پیکار پیکار کردن خصومت کردن با کسی دشمنی ورزیدن: و احیانا میان ایشان اختلاف واقع می گشت و از سر تکبر و ترفع منازعه و مخاصمه ظاهر میشد، پیکار کردن جمع مخاصمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخالبه
تصویر مخالبه
فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسالمه
تصویر مسالمه
مسالمت در فارسی: دو سترفتاری آشتی
فرهنگ لغت هوشیار
مخالصت در فارسی: یکرنگی راستبازی رو راستی با یکدیگر دوستی ویژه داشتن دوست یک رنگ بودن: ... تا ببرکت مخالصت ویمن مماحضت یکبارگی عقده تعسر از کار گشوده شود
فرهنگ لغت هوشیار
مخالطت و مخالطه در فارسی آمیزش، آزار، گای گادن آمیزش کردن با کسی معاشرت کردن، مباشرت کردن با زن آرمیدن، آمیزش: مرا در عهد جوانی با جوانی اتفاق مخلطت بود و صدق مودت، آرمش جماع
فرهنگ لغت هوشیار
مخالعه و مخالعت در فارسی: سر دادن (فرارودی) هلش: با پرداخت جدایی کردن زن و شوهر از هم با دادن مالی
فرهنگ لغت هوشیار
مخالفه و مخالفت در فارسی: همیستاری پتکار پتیا راکی نیسانی نا سازی دشمنی نا هنجاری خلاف کردن، دشمنی کردن: چون میان ما مخالفت ظاهر گشت... یا مخالف قیاص. آنست که کلمه ای مخالف قواعد صرفی و لغوی باشد مانند: بودنی بود می بیار اکنون رطل پرکن مگوی بیش سخون. (رودکی) گر بجان خرمی دو اسبه در آی ور بدل خوشندی خر اندر کش. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
متالمه در فارسی مونث متالم: دردمند درد کشیده مونث متالم جمع متالمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاصمه
تصویر مخاصمه
((مُ ص مِ))
دشمنی کردن، جنگیدن، مخاصمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
((مُ لَ مَ یا مِ))
با یکدیگر گفتگو کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخاصمه
تصویر مخاصمه
رزم، دشمنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
Conversation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
conversation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
আলাপ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
שִׂיחָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
会話
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
对话
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
대화
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
percakapan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
conversa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
संवाद
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
conversazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
conversación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
Unterhaltung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
gesprek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
розмова
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
разговор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
rozmowa
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
mazungumzo
دیکشنری فارسی به سواحیلی