- مخالفین
- همیستاران پتیاران پتیر کان آخشیجان دشمنان جمع مخالف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
معنی مخالفین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تثنیه متخالف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، جمع متخالف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
جمع مختلف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
شنونده بیننده
جمع متاسف، افسوسمندان دریغ خورندگان اندوهزدگان جمع متاسف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع متخلف، ناسزا گران جمع متخلف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
تثنیه متخالف در حالت رفعی (در فارسی مراعات نکنند) : دو تن با هم خلاف کننده، دو امر متغایر در تمام ماهیت متغایران. توضیح تخالف مقسم تقابل است و بعضی متخالفان را یکی از اقسام تقابل دانند
پرستش کنندگان و عبادت کنندگان، الهیون، جمع متاله، خدا شناسان جمع متاله در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع متالم، دردمندان
جمع متکلف، دلناپسندان سخت انجامان جمع متکفل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : متکفلین از خدمت نظام وظیفه معافند، جمع متکلف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع متصلف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مختلس، ربا یندگان کش روندگان جمع مختلس در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مخاطب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع مخاطب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مخاصم، کینه ورزان دشمنی کنندگان جمع مخاصم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مخابر، ازد گران دخشکرسانان جمع مخابر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مصادف در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
ناسازگاری کردن، ستیزه کردن، دشمنی کردن، در موسیقی گوشۀ اوج دستگاه های سه گاه و چهارگاه
جمع مالک، خاوندان داشتاران جمع مالک درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرانسوی آسنی توپالی رنگ آسنی
جمع متلف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مخوف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع مخوف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مخلاف، روستا ده ها خره ها جمع مخلاف
جمع مخلب، چنگال ها جمع مخلب
مخالفه و مخالفت در فارسی: همیستاری پتکار پتیا راکی نیسانی نا سازی دشمنی نا هنجاری خلاف کردن، دشمنی کردن: چون میان ما مخالفت ظاهر گشت... یا مخالف قیاص. آنست که کلمه ای مخالف قواعد صرفی و لغوی باشد مانند: بودنی بود می بیار اکنون رطل پرکن مگوی بیش سخون. (رودکی) گر بجان خرمی دو اسبه در آی ور بدل خوشندی خر اندر کش. (خاقانی)
عداوت و دشمنی و نفاق
مختلف بودن اختلاف
جمع مخلص، یکرنگان پاکبازان جمع مخلص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : مدرس شد عباد مخلصین را سبق داد از حقیقت مرسلین را. (عطار. اسرارنامه) جمع مخلص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
مخففه در فارسی مونث مخفف: کاهنده سبک کننده، جمع مخفف، کاهندگان سبک کنندگان، سبکباران ابا زوا تان کاستکان جمع مخفف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سبکباران، جمع مخفف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) تخفیف دهندگان
جمع مکلف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مولف، گرد آورندگان نویسندگان جمع مولف. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : علاوه بر نصوص صریحه مولفین مذکور در فوق خود هیئت کتابت این کلمه... قرینه صریحه قاطعه دیگری است
Opposition
oposição
Opposition
opozycja