جدول جو
جدول جو

معنی مخاطرات - جستجوی لغت در جدول جو

مخاطرات
جمع مخا طره، سیجیدن ها گرو بستن ها (مصدر واسم) جمع مخاطره
تصویری از مخاطرات
تصویر مخاطرات
فرهنگ لغت هوشیار
مخاطرات
مخاطره ها، خطرها، مهلکه ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ طَ)
باهم کلام کردن ها. (غیاث) (آنندراج) ، گاهی مراد از آن مراسلات و مکاتبات باشد. (غیاث) (آنندراج). مراسلات و مکاتبات. (ناظم الاطباء) : بر قاعده معهود مناشیر وامثله و مخاطبات به تازی نویسند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 367) ، خطاب های تند و خشم آلود: امیرخان را طلب نموده مخاطبات عنیف کرد. (عالم آرا، ص 216) ، خطابه ها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ / بِ)
جمع واژۀ مخابره. خبرهائی که مابین دو نفر رد و بدل می گردد. (از ناظم الاطباء).
- ادارۀ مخابرات، اداره ای که امور تلگراف و تلفن در آن معمول می گردد. تلفنخانه. تلگرافخانه.
- صنف مخابرات، یکی از صنفهای آرتش است که امور خبرهای تلفنی یا تلگرافی یک واحد آرتشی را بعهده دارد و احکام و اخبار بوسیلۀ افراد صنف مخابره می شود. و رجوع به مخابره شود
لغت نامه دهخدا
جمع مخاطبه، گفت و گو ها نامه فرستی ها جمع مخاطبه: گفتگو کردنها، مراسلات مکاتبات، اظهارات مبتنی بر خشم و تندی: امیرخان را طلب نموده مخاطبات عنیف کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاضرات
تصویر مخاضرات
جمع مخاضرت (مخاضره)، جمع مخاضره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
خبرهایی که مابین دو نفر رد و بدل گردد، شاخه ای از علوم ارتباطات
فرهنگ لغت هوشیار
خود را در خطر افکندن: و چون راه فراز از آن سنگ پاره بقلعه بغایت تنگ بود و باریک و جای مخاطره زیادت از سه کس مجال ایستادن و با اهل قلعه داد مدافعه و قتال دادن نداشتند، بر مال خود گرو بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاطرات
تصویر خاطرات
جمع خاطره، یاد بودها یاد نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاطرات
تصویر خاطرات
جمع خاطره، مجموعه رویدادها و سرگذشت های مربوط به یک شخص یا یک دوره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
((مُ بِ))
جمع مخابره. تلفن خانه
شرکت مخابرات: شرکتی که مسئولیت تلگراف و تلفن و تلکس و مانند آن را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاطرات
تصویر خاطرات
یادبودها، یادمان ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تلفن خانه، اداره تلفن، تلگراف خانه، سازمان پیام رسانی، نظام اطلاع رسانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
الاتّصالات
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
Telecommunication
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
télécommunications
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
telekomunikacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
mawasiliano ya simu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
telecomunicações
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
Telekommunikation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
ٹیلی کمیونیکیشن
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
การสื่อสารโทรคมนาคม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
電気通信
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
תִּקְשׁוֹרֶת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
телекоммуникации
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
电信
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
전기통신
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
telekomünikasyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
telekomunikasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
दूरसंचार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
telecomunicazioni
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
telecomunicaciones
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
telecommunicatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
телекомунікації
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
টেলিকমিউনিকেশন
دیکشنری فارسی به بنگالی