حافظ و نگاهبان یا مراقب رباط: لاجرم دید بایدت ناچار اندرین ره رباطبان بسیار. سنایی. گفتند (رابعه را) شیرین زبانی، رباطبانی را شایی. گفت: من خودرباطبانم هرچه اندرون منست بیرون نیاورم و هرچه بیرون منست در اندرون نگذارم اگر کسی درآید و برود با من کار ندارد، من دل نگاه میدارم نه گل. (تذکره الاولیاء عطار)
حافظ و نگاهبان یا مراقب رباط: لاجرم دید بایدت ناچار اندرین ره رباطبان بسیار. سنایی. گفتند (رابعه را) شیرین زبانی، رباطبانی را شایی. گفت: من خودرباطبانم هرچه اندرون منست بیرون نیاورم و هرچه بیرون منست در اندرون نگذارم اگر کسی درآید و برود با من کار ندارد، من دل نگاه میدارم نه گل. (تذکره الاولیاء عطار)
باهم کلام کردن ها. (غیاث) (آنندراج) ، گاهی مراد از آن مراسلات و مکاتبات باشد. (غیاث) (آنندراج). مراسلات و مکاتبات. (ناظم الاطباء) : بر قاعده معهود مناشیر وامثله و مخاطبات به تازی نویسند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 367) ، خطاب های تند و خشم آلود: امیرخان را طلب نموده مخاطبات عنیف کرد. (عالم آرا، ص 216) ، خطابه ها. (ناظم الاطباء)
باهم کلام کردن ها. (غیاث) (آنندراج) ، گاهی مراد از آن مراسلات و مکاتبات باشد. (غیاث) (آنندراج). مراسلات و مکاتبات. (ناظم الاطباء) : بر قاعده معهود مناشیر وامثله و مخاطبات به تازی نویسند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 367) ، خطاب های تند و خشم آلود: امیرخان را طلب نموده مخاطبات عنیف کرد. (عالم آرا، ص 216) ، خطابه ها. (ناظم الاطباء)