جدول جو
جدول جو

معنی مخاصمت - جستجوی لغت در جدول جو

مخاصمت
(مُ صَ مَ)
خصومت و پیکار و دشمنی و عداوت. ج، مخاصمات. (از ناظم الاطباء) : چون بر این سیاقت در مخاصمت نفس مبالغت نمودم به راه راست بازآمد. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 47). آفت ملک شش چیز است... تقدیم نمودن ملاطفت در موضع مخاصمت. (کلیله و دمنه). سلطان میان ایشان به وساطت برخاست و کار ایشان به فیصل رسانید و مقرر کرد که هر یک تیغ مخاصمت در نیام نهند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً 335). از جانب چین لشکری با صدهزار خرگاه به مخاصمت او و قصد بلاد اسلام بیرون آمدند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 392). از معرض مخاصمات و مکاوحات اجتناب نمود. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 434)
لغت نامه دهخدا
مخاصمت
خصومت و پیکار و دشمنی و عداوت
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
فرهنگ لغت هوشیار
مخاصمت
((مُ ص مَ))
دشمنی کردن، جنگیدن، مخاصمه
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
فرهنگ فارسی معین
مخاصمت
العدّاء
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به عربی
مخاصمت
Quarrelsomeness
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مخاصمت
querelle
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مخاصمت
belicosidad
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مخاصمت
belicosidade
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مخاصمت
Streitsucht
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به آلمانی
مخاصمت
kłótliwość
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به لهستانی
مخاصمت
сварливость
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به روسی
مخاصمت
сварливість
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مخاصمت
ruziegedrag
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به هلندی
مخاصمت
litigiosità
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مخاصمت
कलहप्रियता
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به هندی
مخاصمت
جھگڑالو پن
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به اردو
مخاصمت
ความขัดแย้ง
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به تایلندی
مخاصمت
ugomvi
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مخاصمت
ריביות
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به عبری
مخاصمت
喧嘩
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مخاصمت
싸움성
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به کره ای
مخاصمت
kavgacılık
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مخاصمت
sifat suka bertengkar
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مخاصمت
ঝগড়াটে
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به بنگالی
مخاصمت
好争斗性
تصویری از مخاصمت
تصویر مخاصمت
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخاصمه
تصویر مخاصمه
پیکار کردن با یکدیگر، دشمنی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخاصم
تصویر مخاصم
ویژگی شخص خصومت کننده، دشمنی کننده
فرهنگ فارسی عمید
(شَ ظا)
مخاصمه. با کسی خصومت کردن. (زوزنی). با کس داوری کردن. (تاج المصادر بیهقی). با یکدیگر خصومت کردن. (ترجمان القرآن). پیکار کردن با کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). مجادله و منازعه. (از اقرب الموارد). مخاصمه. با هم خصومت و دشمنی کردن. (غیاث) : احیاناً میان ایشان اختلاف واقع می گشت و از سر تکبر و ترفع منازعه ومخاصمه ظاهر می شد. (سلجوق نامۀ ظهیری چ خاورص 28)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مخاصم
تصویر مخاصم
کینه ورز دشمنی کننده خصومت کننده دشمنی کننده جمع مخاصمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاصمات
تصویر مخاصمات
جمع مخاصمه
فرهنگ لغت هوشیار
مخاصمت و مخاصمه در فارسی کینه ورزی دشمنی، پیکار پیکار کردن خصومت کردن با کسی دشمنی ورزیدن: و احیانا میان ایشان اختلاف واقع می گشت و از سر تکبر و ترفع منازعه و مخاصمه ظاهر میشد، پیکار کردن جمع مخاصمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاصمه
تصویر مخاصمه
((مُ ص مِ))
دشمنی کردن، جنگیدن، مخاصمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخاصم
تصویر مخاصم
((مُ ص))
دشمنی کننده، دشمن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخاصمه
تصویر مخاصمه
رزم، دشمنی
فرهنگ واژه فارسی سره
پیکار، خصومت، دشمنی، عداوت، عناد، کینه توزی، مخاصمت
متضاد: صلح، مصالحه
فرهنگ واژه مترادف متضاد