جدول جو
جدول جو

معنی مخابرات - جستجوی لغت در جدول جو

مخابرات
خبرهایی که مابین دو نفر رد و بدل گردد، شاخه ای از علوم ارتباطات
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
فرهنگ لغت هوشیار
مخابرات
((مُ بِ))
جمع مخابره. تلفن خانه
شرکت مخابرات: شرکتی که مسئولیت تلگراف و تلفن و تلکس و مانند آن را به عهده دارد
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
فرهنگ فارسی معین
مخابرات
Telecommunication
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مخابرات
telecomunicações
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مخابرات
Telekommunikation
دیکشنری فارسی به آلمانی
مخابرات
telekomunikacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
مخابرات
телекоммуникации
دیکشنری فارسی به روسی
مخابرات
телекомунікації
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مخابرات
telecommunicatie
دیکشنری فارسی به هلندی
مخابرات
telecomunicaciones
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مخابرات
télécommunications
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مخابرات
telecomunicazioni
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مخابرات
दूरसंचार
دیکشنری فارسی به هندی
مخابرات
টেলিকমিউনিকেশন
دیکشنری فارسی به بنگالی
مخابرات
telekomunikasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مخابرات
telekomünikasyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مخابرات
전기통신
دیکشنری فارسی به کره ای
مخابرات
电信
دیکشنری فارسی به چینی
مخابرات
電気通信
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مخابرات
תִּקְשׁוֹרֶת
دیکشنری فارسی به عبری
مخابرات
mawasiliano ya simu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مخابرات
การสื่อสารโทรคมนาคม
دیکشنری فارسی به تایلندی
مخابرات
إتّصالاتٌ
دیکشنری فارسی به عربی
مخابرات
ٹیلی کمیونیکیشن
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخاطرات
تصویر مخاطرات
جمع مخا طره، سیجیدن ها گرو بستن ها (مصدر واسم) جمع مخاطره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاضرات
تصویر مخاضرات
جمع مخاضرت (مخاضره)، جمع مخاضره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکابرات
تصویر مکابرات
مکابرات در فارسی، جمع مکابره، کابیدن ها جمع مکابرت (مکابره)
فرهنگ لغت هوشیار
خبر دادن، خبری را بوسیله تلگراف و تلفن ابلاغ کردن، ابلاغ خبری بوسیله تلگراف و تلفن. توضیح این کلمه در عربی قدیم بمعنی کشاورزی کردن آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخبارات
تصویر اخبارات
جمع اخبار که خود جمع خبر است (برخف معمول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذاکرات
تصویر مذاکرات
گفتگوها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متاخرات
تصویر متاخرات
جمع متاخره، پسینیان واپسینیان درنگ کنندگان جمع متاخره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاثرات
تصویر متاثرات
جمع متاثره، سنهیدگان جمع متاثره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متدبرات
تصویر متدبرات
جمع متدبره، اندیشندگان ژرفکاوان جمع متدبره
فرهنگ لغت هوشیار
گواه بودنها جنگ های تن به تن سخنرانی ها داد خواهی ها جمع محاضره معلومات ادبی و تاریخی که در مجالس علما رد و بدل شود. یافن (علم) محاضرات. فنی (علمی) است که بدان ملکه ای حاصل شود که سخنی از دیگری آورند که از جهت معانی وصفی و یا از باب ترکیب خاصی که دارد با مقام مناسب افتد غرض از آن کسب این ملکه و فایده آن پرهیز از خطا در تطبیق آن سخن است با مقتضای مقام تخاطب از جهت معانی اصلی و از جهت ترکیب خاصی که آن سخن دارد. فرق میان این علم و علم معانی در آنست که علم معانی عبارت است از اینکه متکلم سخن خود را بر مقتضای حال و مقام و سخن منقول از دیگری را با خصوصیاتی مناسب بحال خود تطبیق دهد و محاضرات عبارت از بکار بردن سخن بلغاست در اثنای سخن بطریقی که در جایی مناسب بر سبیل حکایت ایراد گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاربات
تصویر محاربات
جمع محاربه، جنگ ها رزم ها جمع محاربه و محاربت
فرهنگ لغت هوشیار