- محیط (پسرانه)
- دربرگیرنده، احاطه کننده، از نامهای خداوند، آنچه شخص یا چیزی را احاطه کرده و منشأ تغییر و تحول است
معنی محیط - جستجوی لغت در جدول جو
- محیط
- پیراگیر، پیرامون، زیستگاه
- محیط
- جایی که انسان در آن زندگانی می کند اعم از کشور، شهر، جامعه یا خانواده، مقابل محاط، کنایه از احاطه کننده، فرو گیرنده، در ریاضیات خطی که دور دایره را فراگیرد، در ریاضیات شکلی که شکل دیگر داخل آن قرار گرفته باشد، کنایه از اقیانوس، کنایه از آگاه، مطلع، باخبر
- محیط
- گردک تریست فرا گرد پیرامون، فرا گیر، آگاه همه دان، زیستگاه، زراره (اقیانوس) احاطه کننده در برگیرنده: هوا محیط است بر چیز ها، خطی که دور تا دور سطحی را احاطه کند پیرامون. یا محیط دایره خطی است مدور که سطح دایره را احاطه کند. توضیح عاده محیط دایره و دایره بیک مفهوم بکار برده میشوند، جای زندگی آدمی، با اطلاع مطلع، دریای بزرگ اقیانوس. یا محیط کحلی رنگ. دنیا: صدف این محیط کحلی رنگ چون بر آمود در بکام نهنگ... (نظامی. گنجینه گنجوی)
- محیط ((مُ))
- فراگیرنده، احاطه کننده، پاره خطی که دور سطحی را فرا می گیرد، آگاه و باخبر
- محیط
- Circumference
- محیط
- circunferência
- محیط
- Umfang
- محیط
- obwód
- محیط
- окружность
- محیط
- окружність
- محیط
- omtrek
- محیط
- circunferencia
- محیط
- circonférence
- محیط
- circonferenza
- محیط
- परिधि
- محیط
- পরিধি
- محیط
- keliling
- محیط
- kipenyo
- محیط
- เส้นรอบวง
- محیط
- محيطٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محیطه در فارسی مونث محیط: تریست گردک مونث محیط
Environmental
ambiental
umweltbezogen
środowiskowy
экологический
екологічний
milieu-