جدول جو
جدول جو

معنی محنتی - جستجوی لغت در جدول جو

محنتی
(مِ نَ)
اردبیلی است. سام میرزای صفوی درتذکرۀ سامی می نویسد: از مردم اردبیل و از شاعران غیرمشهور است و این مطلع را هم از او نقل کرده است:
آه اگر از دل دمادم می کشم
آه اگر در خانه افتد آتشم.
(تحفۀ سامی ص 145)
به نوشتۀ امیر علیشیر نوایی در تذکره از شاعران روزگار او بوده است و این مطلع را از شعر او نقل کرده است:
بی رخت هر قطرۀ خون بر سر مژگان مرا
مشعلی باشد فروزان در شب هجران مرا.
(مجالس النفائس ص 84)
لغت نامه دهخدا
محنتی
کوشا، سخت کار کردن، پرکار، مجتهد، سخت کوش، زحمت کشیده
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محنت
تصویر محنت
بلا، سختی، رنج
فرهنگ فارسی عمید
(مُ حَ)
نکوهش کننده. فحش شنواننده. (آنندراج). بدزبان و فحاش. (ناظم الاطباء). ناسزاگو
لغت نامه دهخدا
(مُ نَ)
بسیار دشنام دهنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَ تَ)
این کلمه در عبارتی از ابن البیطار آمده است و می نماید که صفتی باشد ظرف را با عنایت به اینکه حنتم به معنی سبوی سیاه است، ترجمه عبارت مذکور این است: نوع انثی (گونۀ ماده) از گیاه آناغالس اگر سوزانده شود در آوند و ظرف محنتم یا مزحج الداخل و خاکستر گردد و خاکستر آن با سرکۀ ثقیف آمیخته شود و از آن در بینی بچکانند اسقاط خون کند. (یادداشت مرحوم دهخدا از ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
(مُ تا)
اسب استوار و نیک خلقت. (ناظم الاطباء). اسب استوارخلقت. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَنْ نی)
رنگ کرده به حنا. (آنندراج). محنا، کج کننده و خمنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
زن مهربانی نماینده بر فرزند و شوی نکننده بعد مردن پدراو. (آنندراج). زن مهربان بر کودک که پس از مردن شوی جهت مهربانی فرزند خود شوهر نکند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَطط)
محنا، کج و خمیده و پیچیده. (ناظم الاطباء). کج کرده و خم داده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از محنت
تصویر محنت
بلا، آفت، بلیه، گرفتاری، فتنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محنت
تصویر محنت
((مِ نَ))
رنج، سختی، زحمت، جمع محن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محنت
تصویر محنت
درد، رنج
فرهنگ واژه فارسی سره
آزمون، آزمایش، امتحان، بلا، تعب، رنج، سختی، عنا، مرارت، مشقت، اندوه، غصه، غم، کرب، آزار، عذاب، گزند، محنه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سخت کوشی، کار سخت
دیکشنری اردو به فارسی
با تلاش و کوشش، با پشتکار
دیکشنری اردو به فارسی