جدول جو
جدول جو

معنی محنتستان - جستجوی لغت در جدول جو

محنتستان
محنت کده، جای محنت، غمکده، برای مثال دوش دیدن شکفته بستانی / دیدن امروز محنتستانی (نظامی۴ - ۶۸۴)
تصویری از محنتستان
تصویر محنتستان
فرهنگ فارسی عمید
محنتستان
مستستان رنجستان جای محنت غمکده: دوش دیدم شکفته بستانی دیدم امروز محنتستانی. (هفت پیکر. استانبول)
فرهنگ لغت هوشیار
محنتستان
غمکده، محنت آباد، محنت سرا، محنتکده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ)
بیابانی است سی فرسنگ در سی فرسنگ و در آن دیهها و نواحی است مانند ایراهستان بر ساحل دریا افتاده است و ریعی دارد چنانکه از یک من تخم هزار من دخل باشد و همه بخس است و جز آب باران هیچ آب دیگر نبود و مصنعها کرده اند که مردم آب از آن خورند و هرگاه باران در اول زمستان بارد در آذرماه و دی ماه آن سال دخل عظیم باشد و نعمت بسیار، پس اگر در این دو ماه باران نیاید و دیگر ماهها پس از آن بسیار باران آید هیچ فایده ندارد و دخل به زیان شود. (فارسنامه البلخی ص 135). ناحیۀ ماندستان در حقیقت شالوده و بنیان بلوک دشتی است و ماندستان برای آن گویند که رودخانه ای از میان این ناحیه بگذرد و هیچ فایده نبخشد. از جانب مشرق به ناحیت سناد شنبه و از شمال به نواحی دشتستان و از مغرب و جنوب به دریای فارس محدود است. هوایی گرم و تر دارد و محصولش همه دیمی است. قصبۀ این ناحیه بلکه حاکم نشین نواحی دشتی ’کاکی’ است. این ناحیه مشتمل بر چهل ده آباد است. (از فارسنامۀ ناصری). ورجوع به همین مأخذ و نزهه القلوب ص 119 و 216 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ شَ رِ)
روز قیامت. روز رستخیز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
یکی از بلوکهای دهگانه دشتی است به طول 60 و به عرض 30 هزار گز. از شمال محدود است به سنا و شنبه و از مغرب به دشتستان و از مشرق به بلوک بردستان و از جنوب به خلیج فارس. آب و هوای آن گرم و اراضی آن دارای رودهایی است که بواسطۀ عمق زیاد نمی توان از آنها استفاده کرد. مهمترین محصول آن هندوانه و مرکز آن کاکی است و 39 قریه دارد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 480 و 481)
لغت نامه دهخدا