- محموده
- محموده در فارسی مونث محمود ستوده، پسندیده، نیلوفر گوشتی از گیاهان مونث محمود: ... آثار محموده او بر صحایف اعمال سر دفتر مناقب ستوده، گیاهی است پایا از تیره پیچک ها که در حقیقت یکی از گونه های نیلوفر بشمار میرود. این گیاه دارای ریشه ضخیم و گوشت دار و ساقه بالا رونده و پیچنده بارتفاع بین 2 تا 5 متر است. گیاه مذکور در نواحی کریمه (قریم) و قففاز و سوریه و عراق و یونان و نواحی غربی ایران بحالت خودرو میروید. برگهای این گیاه متناوب و زاویه دار و نوک تیز و بی کرک و کمانی شکل است. دمگل اصلی گیاه که به 3 تا 7 گل ختم میشود درازتر از دمبرگهای آن است. جام گل نسبه بزرگ و قیفی شکل و سفید رنگ و دارای 5 نوار برنگ گلی روشن است و کاسه گل شامل 5 کاسبرگ بی کرک است. تعداد پرچمهایش نیز 5 و میوه اش کپسول و دو خانه وشامل دانه های زاویه دار شفاف است. از ریشه این گیاه صمغ و سقزی بدست میاورند که بنام اسکامونه مشهور است و نوع مرغوب آن سقمونیای حلب است که در بازار بهمین نام عرضه میشود. در ترکیب صمغ و سقز حاصل از این گیاه آلکالوئیدی بنام اسکامونین موجود است. اسکامونه از مسهل های بسیار قوی است و از قدیم الایام مورد استفاده قرار میگرفته است سقمونیا محمودیه اوتی نیلوفر سقمونیا
معنی محموده - جستجوی لغت در جدول جو
- محموده
- سقمونیا، محمود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گستره، تنگنا، چارچوب
محمول، بار، محموله، برداشته شده، حمل شده، تاویل و تفسیر شده
جنس بار یا بسته، آنچه از جایی به جایی برده شود، کالای تجاری
منسوب به محمود (مطلقا)، منسوب به سلطان محمودغزنوی: غلامان محمودی، سکه ای بود نقره
محدوده در فارسی مونث محدود: دیوار بند ساماندار مرزین مونث محدود جمع محدودات
مونث محصود
مونث محسود
قسمتی که با نشانه ها و علائم از بخش های دیگر متمایز شده باشد، کنایه از چیزی که حدوحدود مشخص دارد
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مورد پسند، نیک، خوش، آنکه یا آنچه ستایش شده است، از نامهای پیامبر (ص)، نام یکی از پادشاهان غزنوی
از نام های خداوند، ستوده، ستایش کرده شده
ستایش کرده شده، ستوده
محمدت در فارسی نیک نامی، ستایش، خرسندی
پسندیده خوی
انبوهه، گردآور، کوده، گردایه، گردآیه، گردآورد، جنگ
باتجربه
مجرب، ممتحن، سنجیده
گفته شده، حکم، دستور، امر
دسترسی، به صورت داوطلبانه
با هم سخن گفتن، گفتگو کردن
آنچه از اجزای کوچک تر تشکیل شود، کتاب یا هر گونه نوشته ای که از بخش ها و موضوعات گوناگون تهیه شده باشد، مجموع، اشیای قیمتی یا هنری که در یک جا جمع شده باشند، کلکسیون، جای جمع شدن، مجمع، برای مثال ای روی دلارایت مجموعۀ زیبایی / مجموع چه غم دارد از من که پریشانم (سعدی۲ - ۵۰۹)
محروس، کنایه از ناحیه، سرزمین، خطه
با هم دوستی و آمد و شد داشتن، با کسی رفت و آمد داشتن
آزمایش شده، امتحان شده، تجربه شده، سنجیده، مجرب، کاردیده، ورزیده، باتجربه
امر شده حکم شده فرمان داده شده، گفته شده. یا به فرموده. بدستور بفرمان حسب الامر
پشت سری استخوان پس سر
مونث متمول جمع متمولات
مونث متمرد جمع متمردات
جنگ جوانمردانه
محاسدت و محاسده در فارسی: رشک ورزی حسد ورزیدن بدخواهی کردن