جدول جو
جدول جو

معنی محمودان - جستجوی لغت در جدول جو

محمودان
(مَ)
دهی است از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، واقع در 36هزارگزی باختری پلدشت و 7هزارگزی شمال راه ارابه رو قره تپه به ماکو با 20 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محمود
تصویر محمود
(پسرانه)
مورد پسند، نیک، خوش، آنکه یا آنچه ستایش شده است، از نامهای پیامبر (ص)، نام یکی از پادشاهان غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از محموده
تصویر محموده
سقمونیا، محمود
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان حومه است که در بخش کوچصفهان شهرستان رشت واقع است و 345 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مُ مِ)
نزد نصاری کسی که تعمید دهد. معمّد. تعمیددهنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و یوحنای حصور به جهت تعمیدش چنین ملقب شده است. (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
ابن الغ محمد. وی قاتل پدرخویش در 849 هجری قمری است. وی از خانان قرم و خانات غازان بود. (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 207 و 208)
لغت نامه دهخدا
(لَ چَ / چِ)
سقمونیا. داروئی مسهل. زاخل. عصارۀ نباتی پرشیر که شاخهای بسیار از یک بیخ آن می روید و به قدر سه چهار ذرع بر زمین پهن می شود و برگش مثل لبلاب و... گلش سفید است. (از تحفۀ حکیم مؤمن) : و سقم صفراوی نهار را به سقمونیای تدابیر محموده دفع نماید. (درۀ نادره چ سیدجعفر شهیدی ص 89 و 90)
گیاهی است پایا از تیره پیچک ها که در حقیقت یکی از گونه های نیلوفر است. دارای ریشه ستبر گوشت دار و ساقۀ بالارونده و پیچنده به ارتفاع بین 2 تا 5 متر و در نواحی غربی قفقاز و سوریه و عراق و یونان و نواحی غربی ایران به حالت خودرو میروید
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج، واقع در 32هزارگزی باختر شوسۀ سنندج به سقز و یک هزارگزی راه جدید به سنندج با 95 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
محموده. پسندیده و ستوده: و سقم صفراوی نهار را به سقمونیای تدابیر محموده دفع نماید. (درۀ نادره چ سیدجعفر شهیدی ص 89 و 90). آثار محمودۀ او بر صحایف اعمال سردفتر مناقب ستوده. (لباب الالباب)
مؤنث محمود. نعت مفعولی از حمد.
- محمودهالخصائل، نیکوسیر:
دل داده ام بیاری شوخی کشی نگاری
مرضیهالسجایا محمودهالخصائل.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(مَ)
شاعری باستانی که شعر او در لغت نامۀ اسدی به شاهد آمده است
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه شهرستان قوچان. 336 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
منسوب به مطلق محمود، منسوب به محمود که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی) ، منسوب به محمود غزنوی. رجوع به غزنویان شود، نوعی سکۀ نقره. (از آنندراج). قسمی از مسکوک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نام خاندانی به بیهق منسوب به محم بن سعید بن عثمان بن عفان مادر وی از قصبۀ بیشک (بشت) بود. (تاریخ بیهق ص 126)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
تثنیۀ عمود. مراد دو پای انسان است. (از فرهنگ علوم عقلی از رسائل اخوان الصفا ج 2 ص 322)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع ترک است که ترکان باشند. گویند ترکان از نسل یافث بن نوح اند. (برهان). ترکها و توران و تورانیان. (ناظم الاطباء). کشور توران و تورانیان را نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). برساختۀ دساتیر و ظاهراً تصحیفی از توران. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از دهستان بالاگریوه است که در بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
آبی مر ترسایان را که کودکان خود را در آن فروبرده غسل می دهند و آن را بمنزلۀ ختنه می دانند و می گویند کودکان را پاک می کند. (ناظم الاطباء). معمودیه. و رجوع به سه مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه خاوری شهرستان رفسنجان، واقع در 16هزارگزی شمال رفسنجان و 18هزارگزی شمال شوسۀ رفسنجان به کرمان با 139 تن سکنه. آب آن از قنات وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ حمار. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). صاحب اقرب الموارد گوید محموراء اسم جمع است و جمع نیست
لغت نامه دهخدا
(مَ دی یَ)
دهی است جزء دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین با 192 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ محمودی. خطاب و نسبتی که به گروه منتسب و مرتبط به سلطان محمود غزنوی در دوران سلطنت مسعود غزنوی می دادند. مرادف پدریان. مقابل مسعودیان. رجوع به تاریخ بیهقی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ)
دهی است از دهستان نبت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار، واقع در 110هزارگزی باختر نیکشهر کنار راه مالرو نبت به فنوج با 300 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بروجردی. از شاعران معاصر نصرآبادی صاحب تذکره است و نصرآبادی در حق وی گوید: بی تکلف سخنانی داشت که از نمکی خالی نبود. مدتی مقیم هند بود و سپس به اصفهان بازگشت. تخلص شعری او یتیم است و این دو بیت از اوست:
من عاشقم و یار به کام دگران است
چون غرّۀ شوال که ماه رمضان است.
کوه غم بر دل نشست و آه سردی برنخاست
آسمانی بر زمین افتاد و گردی برنخاست.
(تذکرۀ نصرآبادی ص 395)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ابن ابراهیم چهارمین از سلاطین شرقی جونپور (844- 861 هجری قمری). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 279)
پنجمین از امرای درانی افغانستان (1216- 1218 ه. ق). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 302)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ)
دهی است از دهستان کرانی شهرستانی بیجار، واقع در 12 هزارگزی شمال باختر حسن آباد سوگند و 2 هزارگزی قزل تپه با 215 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ محدوده. رجوع به محدوده شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ محموله. بارهای برداشته شده که از جایی به جایی برده شود. کالای تجارتی. بارها: آن امانت بسپردند و محمولاتی که داشتند به... رسانیدند. (ترجمه تاریخ یمینی). بیضه های عنبر و اوانی زر و سیم... و دیگر محمولات دیار هند. (ترجمه تاریخ یمینی) ، نزد طبیبان داروهایی را نامند که در هنگام بیماری شرم زنان و دبر مانند شیاف و امثال آن بکار برند. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
بنگرید به معمودیه آبی که مسیحیان کودکان خود را طی مراسمی در آن فرو برده غسل دهند معمودیه ما العماد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معمادان
تصویر معمادان
انکه بتواند معما و لغز را حل کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محدودات
تصویر محدودات
جمع محدوده، دیوار بندان سامانداران مرزین ها جمع محدوده (محدود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محمولات
تصویر محمولات
جمع محموله، بارها جمع محموله (محمول) بار برداشته شده ها، بار ها
فرهنگ لغت هوشیار
محموده در فارسی مونث محمود ستوده، پسندیده، نیلوفر گوشتی از گیاهان مونث محمود: ... آثار محموده او بر صحایف اعمال سر دفتر مناقب ستوده، گیاهی است پایا از تیره پیچک ها که در حقیقت یکی از گونه های نیلوفر بشمار میرود. این گیاه دارای ریشه ضخیم و گوشت دار و ساقه بالا رونده و پیچنده بارتفاع بین 2 تا 5 متر است. گیاه مذکور در نواحی کریمه (قریم) و قففاز و سوریه و عراق و یونان و نواحی غربی ایران بحالت خودرو میروید. برگهای این گیاه متناوب و زاویه دار و نوک تیز و بی کرک و کمانی شکل است. دمگل اصلی گیاه که به 3 تا 7 گل ختم میشود درازتر از دمبرگهای آن است. جام گل نسبه بزرگ و قیفی شکل و سفید رنگ و دارای 5 نوار برنگ گلی روشن است و کاسه گل شامل 5 کاسبرگ بی کرک است. تعداد پرچمهایش نیز 5 و میوه اش کپسول و دو خانه وشامل دانه های زاویه دار شفاف است. از ریشه این گیاه صمغ و سقزی بدست میاورند که بنام اسکامونه مشهور است و نوع مرغوب آن سقمونیای حلب است که در بازار بهمین نام عرضه میشود. در ترکیب صمغ و سقز حاصل از این گیاه آلکالوئیدی بنام اسکامونین موجود است. اسکامونه از مسهل های بسیار قوی است و از قدیم الایام مورد استفاده قرار میگرفته است سقمونیا محمودیه اوتی نیلوفر سقمونیا
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به محمود (مطلقا)، منسوب به سلطان محمودغزنوی: غلامان محمودی، سکه ای بود نقره
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محسود، رشکیدگان جمع محسود در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغمردان
تصویر مغمردان
روحانیون
فرهنگ واژه فارسی سره