سبب کشیدن و برابر آوردن چیزی. ج، مجالب. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه می کشد و سبب کشیدن می گردد و چیزی می آورد و گویند: حسن الخلق مجلبه للموده، یعنی نیکویی خوی دوستی را می کشدو می آورد. (ناظم الاطباء). سبب کشیدن و برآوردن چیزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد)
سبب کشیدن و برابر آوردن چیزی. ج، مَجالِب. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه می کشد و سبب کشیدن می گردد و چیزی می آورد و گویند: حسن الخلق مجلبه للموده، یعنی نیکویی خوی دوستی را می کشدو می آورد. (ناظم الاطباء). سبب کشیدن و برآوردن چیزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد)
قسمی غذای از شیر کرده معمول در ترکیه و شام و غیره. قسمی فیرنی (فرنی) که در آن گوشت سینۀ مرغ هریسه کنند. قسمی از غذا از شیر و گوشت مرغ. (یادداشت مرحوم دهخدا)
قسمی غذای از شیر کرده معمول در ترکیه و شام و غیره. قسمی فیرنی (فرنی) که در آن گوشت سینۀ مرغ هریسه کنند. قسمی از غذا از شیر و گوشت مرغ. (یادداشت مرحوم دهخدا)
ارض محلسه، زمین که گیاه بر وی مانند حلس شده باشد از بسیاری. (منتهی الارب). زمینی که گیاه بر روی وی از بسیاری مانند گلیم باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به احلاس شود
ارض محلسه، زمین که گیاه بر وی مانند حلس شده باشد از بسیاری. (منتهی الارب). زمینی که گیاه بر روی وی از بسیاری مانند گلیم باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به احلاس شود
مؤنث محلف. و رجوع به محلف شود، ناقه محلفه، ماده شتری که در فربهی وی شک کنند. (از منتهی الارب) ، کمیت غیرمحلفه، اسب که رنگ آن خالص باشد. (از اقرب الموارد)
مؤنث محلف. و رجوع به محلف شود، ناقه محلفه، ماده شتری که در فربهی وی شک کنند. (از منتهی الارب) ، کمیت غیرمحلفه، اسب که رنگ آن خالص باشد. (از اقرب الموارد)