جدول جو
جدول جو

معنی محضرنامه - جستجوی لغت در جدول جو

محضرنامه
(مَ ضَ مَ / مِ)
شهادت نامه. (ناظم الاطباء). گواهی نامه. نامه ای که جمعی شهادت خود را در آن نویسند. فتوی نامه. رجوع به محضر شود، دعوتنامۀ احضار، دفتر لشکر، دفتر حضور و غیاب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محضرنامه
گواهینامه، شهادت نامه
تصویری از محضرنامه
تصویر محضرنامه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احضارنامه
تصویر احضارنامه
احضاریه، نامه ای که به وسیلۀ آن کسی را به بازپرسی یا به دادگاه فرا می خوانند
فرهنگ فارسی عمید
(مَ ضَ نَ / نِ)
دفتر اسناد رسمی. محضر. محلی که در آن اسناد را تهیه و ثبت کنند. دفترخانه، محل اجتماع و جمعیت، بارگاه. دربار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از احضارنامه
تصویر احضارنامه
احضاریه، دادخواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احضارنامه
تصویر احضارنامه
((~. مِ))
احضاریه، نامه ای که به وسیله آن شخص را به دادگاه یا هر جای دیگر فراخوانند
فرهنگ فارسی معین