- محسودین
- جمع محسود، رشکیدگان جمع محسود در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
معنی محسودین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع محسوس در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
کران مندی، چارچوب، نگنا
جمع محتشد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
محدود بودن، دارای حد بودن
جمع محجور، وامنان کانایان جمع محجور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محکوم، ایراختان فرمانبردگان
جمع محفوظ در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محصور، ور تکان باز داشتگان هنجمانان جمع محصور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محشور، گرد هم آیان جمع محشور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محزون در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محروم، ز بهران باز داشتگان نو میدان بی بهرگان جمع محروم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محروس در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محرور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مردود، مولیدگان جمع مردود در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مسحور، جادوساران فریفتگان جمع مسحور درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مطرود، راندگان جمع مطرود در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع موسوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
جمع منسوب، وابستگان خویشاوندان جمع منسوب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
Limitation, Restraint, Restriction
Smallminded
de mente estreita
limitação, (PT) restrição
engstirnig
Begrenzung, (DE) Einschränkung
wąsko myślący
ograniczenie, (PL) ograniczenie
ограниченный
ограничение , ограничение
вузьколобий
обмеження , обмеження
engdenkend
beperking, (NL) beperking
de mente estrecha