جدول جو
جدول جو

معنی محرمین - جستجوی لغت در جدول جو

محرمین
(مُ رِ)
ج محرم (در حالت نصبی و جری). رجوع به محرم شود
لغت نامه دهخدا
محرمین
(مُ حَرْ رِ)
ج محرّم (در حالت نصبی و جری). رجوع به محرم شود
لغت نامه دهخدا
محرمین
جمع محرم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محرم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مارتین
تصویر مارتین
(پسرانه)
رهبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارلین
تصویر مارلین
(دخترانه)
برج، پناهگاه
فرهنگ نامهای ایرانی
(رَ تَ)
محرم بودن. محرمی. رازداری: و عقل مرد را به هشت خصلت بتوان شناخت... چهارم موضع شناختن راز و وقوف بر محرمیت دوستان. (کلیله و دمنه). رجوع به محرم شود، خویشی. حرام بودگی نکاح به سبب خویشی نزدیک.
- صیغۀ محرمیت، اجرای صیغۀ عقد منقطع میان دختر و مردی تا از راه مصاهرت، مادر دختر و یا دختر مادر بر مردی بیگانه محرم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ رِ)
جمع واژۀ مجرم. مردمان مجرم و گناهکاران. (ناظم الاطباء) : یوم یرون الملّئکه لابشری یومئذ للمجرمین و یقولون حجراً محجوراً. (قرآن 22/25). قال رب بما انعمت علی فلن اکون ظهیراً للمجرمین. (قرآن 17/28). انا کذا̍لک نفعل بالمجرمین. (قرآن 34/37). و رجوع به مجرم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ محروم (در حالت نصبی و جری)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَرْ رِ)
جمع واژۀ محرف (در حالت نصبی و جری)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَرْ رِ)
جمع واژۀ محرر (در حالت نصبی و جری). رجوع به محرر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَرْ رَ)
ج محرّر (در حالت نصبی و جری). رجوع به محرر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَ)
جمع واژۀ محترم (در حالت نصبی و جری). رجوع به محترم شود
لغت نامه دهخدا
(مَرَ)
عمل محرم. حالت و چگونگی محرم. محرمیت. محرم بودن. صداقت و راستی. اعتماد برای نهفتن راز. (از ناظم الاطباء). رازداری. سرنگهداری:
زید از سر محرمی و خاصی
برده ز میان عمرو عاصی.
نظامی (لیلی و مجنون، ملحقات ص 242).
وحدت گزین و همدمی از دوستان مجوی
تنهانشین و محرمی از دودمان مخواه.
خاقانی.
پس زبان محرمی خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(مُ حَرْ رِ)
جمع واژۀ محرّک (در حالت نصبی و جری). رجوع به محرّک شود
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ)
از شاعران ایران در دربار سلطان حسین بایقرا بوده است. این قطعه از اوست:
بی رخت روز و شبم در الم و غم گذرد
بی الم بر من مسکین نفسی کم گذرد.
بی مه روی تو هر صبح سعادت که دمد
به من غمزده همچون شب ماتم گذرد.
(قاموس الاعلام ترکی)
ازشاعران قرن نهم هجری عثمانی. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن، واقعدر 14هزارگزی جنوب خاوری فومن و سه هزارگزی راه فرعی نصیرمحله به شفت با 385 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرمین
تصویر حرمین
دو مشکوی: خدایخانه و آرامگاه پیامبر ص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمرین
تصویر احمرین
خرما و آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارتین
تصویر مارتین
نام تجارتی نوعی تفنگ که در زمان قاجاریه در ایران معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبرز، سر آمدان جمع مبرز در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکرمین
تصویر مکرمین
جمع مکرم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محروم، ز بهران باز داشتگان نو میدان بی بهرگان جمع محروم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محکمین
تصویر محکمین
جمع محکم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محرر، نویسندگان آزاد کنندگان زدایندگان جمع محرر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محرزین
تصویر محرزین
جمع محرز در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محرص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محرص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محرض در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محرض در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محرق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محرف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محرک، بر انگیختگان، جمع محرک، انگیختاران جنبانندگان جمع محرک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محرک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده همرازی همدلی محرم بودن: بخلوت خانه سلوت راه یافتند و چون دو هم آواز در پرده محرمیت ساخته چین از پیشانی امانی بگشودند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محترم، گرامیان جمع محترم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محترم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجرم، بزهکاران جمع مجرم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متحرک، جنبندگان لانایان جمع متحرک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محرمیت
تصویر محرمیت
((مَ رَ یَّ))
محرم بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزرمین
تصویر آزرمین
باحیا
فرهنگ واژه فارسی سره