جدول جو
جدول جو

معنی محرد - جستجوی لغت در جدول جو

محرد
(مُ حَرْرَ)
وردوک خمانیده مانند طاق و کازه که در آن حرادی قصب باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خانه خرپشته. (مهذب الاسماء) ، کژ و خمانیده از هر چیزی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
محرد
(مَ رِ)
مفصل گردن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جای پالان از پشت، جای بریدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
محرد
(مُ حَرْ رِ)
گوشه نشین. کناره گزین. (از اقرب الموارد) ، کج کننده چیزی و خمانندۀ آن به هیئت طاق، دستۀ نی بر دیوار حظیره بندنده برای زینت، پناه گیرنده به وردوک خمیدۀ کژ. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
محرد
کج کننده خماننده بلند گردانده بر آورده، کج خمیده، ریسمان تافته، زه ستبر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محرم
تصویر محرم
(پسرانه)
حرام شده، ماه اول از سال قمری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از محمد
تصویر محمد
(پسرانه)
نام پیامبر (ص)، ستوده شده، بسیار تحسین شده، نام سوره ای در قرآن کریم، به صورت پسوند و پیشوندهمراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمدامین، محمد علی، محمدحسین و علی محمد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارد
تصویر مارد
گردنکش، سرکش، بلند، مرتفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطرد
تصویر مطرد
عام، شامل، روان، جاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرد
تصویر مبرد
سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فسان، فسن، سان، سان ساو، سنگ ساو، سامیز، مسنّ، نوعی شیرینی که با گندم سبزکرده، آرد، شکر و روغن درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مورد
تصویر مورد
درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد،، آس، آسمار، مرسین
مورد اسپرم: در علم زیست شناسی نوعی مورد با برگ های پهن و زرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مورد
تصویر مورد
موضوع، مسئله، محل ورود، جای فرود آمدن، آبشخور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثرد
تصویر مثرد
کاسه یا طاسی که در آن ترید می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرم
تصویر محرم
ماه اول از سال هجری قمری، شهرالحرام، محرم الحرام. این ماه را برای آن محرم گفته اند که عرب در این ماه جنگ کردن را حرام می دانستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرق
تصویر محرق
سوزاننده، آنچه سبب تشنگی شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرد
تصویر مبرد
داروی خنک کننده و سرد کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرر
تصویر محرر
نویسنده، تحریر کننده، کاتب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرض
تصویر محرض
تحریک کننده، برانگیزاننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محتد
تصویر محتد
اصل و تبار، نژادونسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطرد
تصویر مطرد
نیزۀ کوتاه، علم، درفش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرم
تصویر محرم
کسی که احرام حج بسته باشد، کسی که جامۀ احرام بر تن دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرم
تصویر محرم
خویشاوند نزدیک یا عضو خانواده که زناشویی با او حرام است، ویژگی آنکه پوشیدن سر و روی از او واجب نیست
بسیار صمیمی و امین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرف
تصویر محرف
ویژگی کلمه ای که حرف یا حروفی از آن تغییر داده شده باشد، تحریف شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرک
تصویر محرک
تحریک کننده، ایجادکنندۀ حساسیت، به حرکت درآورنده، جنباننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرف
تصویر محرف
کسی که کلامی را تغییر بدهد، تحریف کننده، تغییردهنده
فرهنگ فارسی عمید
(مُحَرْ رِ دَ)
غرفه محرده، غرفه ای که دستۀ نی بر دیوار آن جهت زینت بسته باشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مارد
تصویر مارد
گردنکش، سرکش
فرهنگ لغت هوشیار
سوهان سرد کن خنک کن، فرو نشاننده سبب خنکی بدن و جز آن. سوهان. سرد کننده خنک کننده، پایین آورنده درجه حرارت بدن، کاهنده تمایلات جنسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاد
تصویر محاد
مزاحم، مانع، مخالف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثرد
تصویر مثرد
از ریشه پارسی ترید خوری آوندی که در آن ثرید سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفرد
تصویر مفرد
یگانه، تکین، تکتا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مورد
تصویر مورد
باره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
آهنجیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محرز
تصویر محرز
آشکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محرک
تصویر محرک
رانه، جنباننده، انگیزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محرم
تصویر محرم
رازدار، آشنا
فرهنگ واژه فارسی سره