جدول جو
جدول جو

معنی محذلم - جستجوی لغت در جدول جو

محذلم
(مُ ذَ لِ)
شتابنده. (از منتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
محذلم
شتابنده
تصویری از محذلم
تصویر محذلم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محتلم
تصویر محتلم
کسی که در خواب جنب می شود
فرهنگ فارسی عمید
(اَ قَ)
شتافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) : و مر یتحذلم، ای مر کأنه یتدحرج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ادب پذیرفتن و دانا گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لِ)
نعت فاعلی از احتلام. خواب بیننده. (از منتهی الارب) (آنندراج). کسی که خواب می بیند. (ناظم الاطباء). خواب دیده. (مهذب الاسماء) ، آرمنده با زن در خواب. (از منتهی الارب). کسی که در خواب جماع میکند. (ناظم الاطباء). جماع کننده در خواب. (آنندراج). آنکه در خواب بیند که با زنی درمی آمیزد و آب از وی برود. حالم. رجوع به احتلام شود.
- محتلم شدن،آرمیدن با زن در خواب و بدان سبب آب از او بشدن: پس مسلمانان آن شب محتلم شدند چون بامداد برخاستند از پیش رسول بگفتند فرمود که چون آب نیست تیمم کنید و نماز گذارید. (قصص الانبیاء ص 219).
- ، رسیدن کودک به سن بلوغ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
کوتاه گرداندام استوارخلقت. (منتهی الارب). دغه
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
پدر تمیم تابعی است. (منتهی الارب). واژه ی تابعی ریشه در پیروی دارد و در تاریخ اسلام به کسانی اطلاق می شود که از صحابه پیامبر تبعیت کردند و دانش و سنت ایشان را آموختند. این افراد نه تنها ناقلان حدیث بودند، بلکه بنیان گذاران اولیه مکاتب فقهی و تفسیری نیز محسوب می شوند. بسیاری از بزرگان دینی قرون اولیه، شاگردان مستقیم تابعین یا از شاگردان شاگردان آنان بودند.
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
الاسدی. ابن فقعس بن طریف اسدی عدنانی. جدی جاهلی است. و گویند از پرگوئی بدین لقب خوانده شد. (اعلام زرکلی ص 214 از نهایهالارب نویری ص 192)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَلْ لِ)
کسی که بردبار میگرداند و امر به بردباری می کند. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بردبار گرداننده. (آنندراج). رجوع به تحلیم شود
لغت نامه دهخدا
(مِ ذَ)
شمشیر برنده و تیز. (آنندراج). سیف حذیم
لغت نامه دهخدا
(مُ ذِ)
مژه که حاذله گرداند چشم را و حاذله چشمی را گویند که آب از آن روان گردد و جای مژه سرخ و دمیده شود. (از منتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از محتلم
تصویر محتلم
خواب بیننده، خوابدیده، آنکه در خواب جماع میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتلم
تصویر محتلم
((مُ تَ لِ))
دستخوش احتلام، دستخوش انزال در خواب
فرهنگ فارسی معین
آلوده، جنب، شیطانی، نجس
متضاد: طاهر، پاک
فرهنگ واژه مترادف متضاد